خانه > Uncategorized > واژه خدا درباور فرهنگی ایرانیان به چه معناست؟

واژه خدا درباور فرهنگی ایرانیان به چه معناست؟

بخش تریبون آزاد. آیا پیشینه و معنای واژه سیمرغ در فرهنگ ایرانی را میدانید ؟ … درفرهنگ ایرانی به مانند سایر فرهنگهای رایج در این گیتی پهناور هر واژه ای در جایگاه خود دارای معنا و بار فرهنگی ویژه خویش است* بدین روی واژه خدا نیز در فرهنگ به خود آمدنایرانی به معنای ( به خود آمدن یا تکیه بر خرد ) و رجوع به درون وجود یا همان اندیشیدن به هستی خویشتن میباشد” ( خرد ورزیدن ) دراینجا اشاره به معبودی برای ستایش یا توهمی برای تکیه بر او به مانند آنچه در برخی از فرهنگهای غیر ایرانی شاهد آن میباشیم ، دارای هیچگونه معنا یا بار فرهنگی نمیباشد* در راستای زدودن این ابهام پردوسی بزرگ نیز خردورزی نموده و در تفاوت باور ایرانیان با سایرین نسبت به برخورد با واژه خدا به صورت بسیار هوشمندانه درسرآغاز دفتر شاه نامه های خود به روشنی به دان اشاره نموده اند و میفرمایند: به نام خداوند جان و خرد که از آن بر تر اندیشه بر نگذرد ….

.

در ادامه باید اشاره نمایم که بنا به تمامی اسناد و ادله تاریخی سرزمین ایران ، یک باورمند خردمند یا همان ( به خود آمده ایرانی ) هرگز بر این باور نبوده و نیست که مثلا موهومی به نام خدا انسان را خلق کرده تا که وی تسلیم و متی امر خالق خویش باشد* مطابق آنچه در جوامع دیگر شاهدیم و انسانها مکلف هستند در مقابل او کرنش نموده و به فرامین بری از درک و شهن آدمیگری خدایان خویش گردن نهد وووو* آدم ایرانی همواره بنا به آموزه های پیشینیان فرزانه و اندیشمند خویش سر چشمه خلقت انسان را برابر با ( به خود آمدن ) این موجود دارای فهم وشعور آدمیگری دانسته بگونه ای که انسان را همسنگ با مقام خداوندگار میداند * در واکاوی تاریخ مردمان ایرانزمین ، متوجه خواهیم شد که این شیوه اندیشیدن و به نوعی خویشکاری را نیاکان ما در فلسفه ای به نام *سیمرغ ایرانی *هویدا نموده و در تمامی مراحل فرهنگی نشانه های غنی از آن را برجسته سازی کرده و در واژه ای به نام خود سیمرغ یا همان همای ایرانی که به مرور زمان به فرهنگهای دیگر نیز بال و پر گشوده است به تصویر کشیده اند* اندیشه ای خردورزانه که هنگام بال گستراندنش در سرزمینهای دیگر به مانند: یونان به ققنوس یونانی و در سایر نقاط آسیا بویژه چین و قسمتهای از ژاپن به اژدهای بال دارومقدس ودر سرزمینهای دیگرنیز به چندین نماد اوج گیرنده اسطوره ای مردمی آن سرزمینها تبدیل گردیده است* این نماد اساطیری کهن ایرانی که در حقیقت بن ریشه و نماد ایثار و جوانمردی در مابین نسل بشر پیشین میباشد* از سیمرغ ایرانی الگو برداری شده که برای رسیدن به دان جایگاه به الغابی به مانند: شاه ‌کار ، شایگان و راه ‌گان نیز اشاره شده است*

.

از این رو است که در باور ایرانیان باستان به این گونه اندیشمندان «شاه‌کار یا شایگان یا راه‌گان یا شایان» نیز میگفتند* این باور خردورزانه که آدم به خود آمده ( خردمند ) از وجود خویش برای شادزیستن و نیز شادی بخشیدن به دیگران الگو برداری نموده است ” رفته رفته باعث گردید که این واژه‌ گان بالا معنای امروزی تری پیدا کرده و بگفته امروزها به روز شوند و به واژگانی از قبیل: یاری رسان ، مددکار ، امدادگر ، کارگر بی‌مزد،( کارخداپسندانه )  و در مقابل آن کار اجباری برای ظالمان و شیادان ( موالی گری = مزدوری ) تبدیل گردند. !! در حالیکه شاه ‌کار یا شاهی ‌گان یا رایگان،یکسری عملکرد و رفتاری انسان منشانه از سوی برخی از افراد خردمند بوده است که درمراسمات اجتماعی از قبیل: جشن و سرورهای مردمی برای برپای بسترهرچه بهتر شادمنشی و بهروزی اقشارگوناگون جامعه ، بدون هیچ گونه چشم داشتی توسط این انسانهای فرهیخته پایگذاری میگردد *  در روزگاران پیشین شرایط بگونه ای بود که برگذاری اینگونه جشنهای و مراسم اجتماعی بدون وجود این شاه ‌کارها ( خدایان = به خود آمده گان ) امکانپذیر نبوده است * و این انسانهای خیر اندیش و ایثارگر اجتماعی را به نوعی نمادین سیمرغ های ایران نیز نام مینهادند ” *  به زبان دیگری میتوان اینگونه باور داشت که واژه و نماد سیمرغ به مانند بازوی اجرایی، پل ارتباطی و یا خوشه اتصال دهنده اقشار ایرانی به دیکدیگر بوده است.*

.

از این رو چگونگی ایجاد بستر برای هر کار اجتماعی را میتوان کاری در توان انسانهای توانگر و یا همان شاه وار و سیمرغی دانست که با خویشکاری و ایجاد بستر برای ادامه کاری شاهی ، مقتدرانه از هر سد و مشکلی با جسارت هرچه تمامتر میگذرند*  اما شوربختانه از سوی دیگر ما شاهد آن هستیم که برخی شیادان و تقیه بازان یا همان نیرو گرفته گان از آبشخور اهریمن پیشگان وبیگانگان ضد فرهنگ وباورهای اصیل ایرانی نیز بوده اند که با جعل نمودن و دادن این عنوان به خود، و منحصر ساختن این نام در چهارچوب باورمندی ویژه خود، معنای شاه را عوض کرده اند و معنای شاه‌ کار ،شاهنامه و شایگانان و یا همان سیمرغان را به نفع امیال آزمندانه خود و اطرافیانشان تحریف و مصادره به مطلوب نموده اند* چرا که در فرهنگ ایرانی هرگز کسی به صورت مورثی و انحصاری شاه نبوده و از این گذشته ایرانیان شاه را کسی میدانستند که از همه توان و هستی خود برای بهروزی و شادی بخشی به سرزمین و مردم ایران بگذرد* اشاره به واژه شاه نامه در حقیقت اشاره به معنای نامه سیمرغ و نامه انسان‌های سیمرغ پیشه ای میباشد که همواره در سایه خرد خویش جانثار و جان بخش به مردم و سرزمین خود بوده اند* این واژه هیچگونه ربطی به یاد آوری ازنام قدرت‌مندان زورگویان و لشکرکشان آدم ستیز و بری از فرهنگ آدمی گری ایرانی ندارد بلکه همواره اشاره این نامه خردورزانه به سیمرغان شاه ‌کار و در معنای تمام کلام ایرانبانانی سیمرغ وار بوده است که بنام ایثارگر و رهایی گر و امدادگر ووو جوانمردانه برای دفاع از کیان و مردم خود به مانند زنجیری ناگسستنی عمل نموده و خدای گونه خود را به آب و آتش میزدند این گونه افراد هرگز هیچگونه مسلحت اندیشی و مدارا با دشمنان تاریخ . تمدن .فرهنگ . شرافت و تمامیت سرزمینی ایران را بر نتافته و تا آخرین نفس و قطره خون برای ایرانبانی در کارزار با دشمنان این مرزو بوم جسارت بخرج داده و ایستادگی مینمودند*

.

واژه شاه در فرهنگ ایرانی در حقیقت همان سیمرغ اساطیری و آدم به خود آمده بوده است* و از آنجا که سیمرغ در هر کالبد انسانی یافت میشود پس هر انسانی به نوبه خود میتواند شاه یا همان سیمرغ ( خرد ) شود* درپایان نتیجه میگیریم که خویش‌کاری یا همان آدمی گری کردن یا به خود آمدن و سیمرغ شدن بدان معناست که هریک از ما چه مرد و چه زن به نوبه خود به درجه ای از فهم و درک برسیم ، که به ژرفی دریابیم خرد ما همان خدا و نگه دارنده بی مرگی نام پس از مرگ جسممان در سیر روند زندگی نیک و بد ما خواهد بود * و این درست همان حقیقتی است که پردوسی بزرگ نیز همواره سعی نموده با ارائه نام سیمرغ (خرد = خدا) کار شاهانه و چگونگی جاودان نام ماندن رابه ما گوشزد کند * کما اینکه امروزه دیگر هرخرد هوشیاری نیک میداند که رفتار آدمی در سایه احترام به حقوق دیگران، احترام به پیرامون یا همان مهروزیدن به محیط زیست و زیست بوم ، ابراز عشق و علاقه به موضوعات گوناگون به ویژه به افرادی خاص ، ووووو بحث هایی از نوع آسمانی موهوم ویا متافیزیکی پیچیده نمیباشد* امروزه دیگر پدیده ای به نام سرسپردگی و نوکری و عشق به خدایان گوناگون و ایفای نقشهای از قبیل : کرنش و التماس ، احساس عجز و ناتوانی و مطالبه مال و طول عمر بیشتربرای خود یا دیگری ووو از توهمی به نام خداوند یک سری رفتار کوته فکرانه و به نوعی ابله هانه محسوب میشوند* آنچه هویدا است این حقیقت چون خورشید درخشنده است که امروزه آدمی با تکیه بر خود به جای خدا و به پاس بال و پر گشودنش به مانند سیمرغ ( رجوع به اندیشیدن خود ) میباشد که توانسته است بدینگونه پیرامون خود را تقییر داده و با دست یابی به حاصل مدد جوی و مدد کاری با مردم سایر نقاط جهان این کره خاکی را کم یا بیش به دهکده کوچک جهانی و براستی شکوفا و مترقی تبدیل نموده به رفا و بهروزی روز افزونی برساند * کاری که تا کنون هر گز از هیچ خداوند ساخته دست بشری سر نزده است* کما اینکه تمام موهومات دست نیافتنی در کهکشانها ” بستر دریا ها و اقیانوسها حتی درون خود جسم آدمی ووو که در کتابهای دینی به آن اشاره شده است جملگی توسط سیمرغان جهانی ( اندیشمندان جهانی) یکی پس از دیگری کشف و به زبان عامیانه تر لگام آدمیت بر همه موهامات سرکش خداوندی زده شده است*

.

درپایان کسی میتواند در عرصه سیمرغ طریق ره کند که دایره فهم و درکش درخور عرش و آستان خود آیی ( به خود آمدن ) = خدا رسیده باشد* از خود گذشتگی و ایرانبانی همان شاه ‌کار یا پیشه سیمرغ ایرانی است که هر خود باور هم میهنی برای رسیدن به خدای ایرانی خویش باید از هرآنچه دلبستگی های دینی ،آئینی،حزبی ، سازمانی، گروهی،خانوادگی و فردی دارد بگذرد تا بتواند در این عرصه بر همه ملکها و قدرتها مستولی شده و خود به نوعی خدای قادر و توانا برای حل مشکلات خویش ، مردم و سرزمینش گردد* خدا همان نیروی بی مانندیست که در سایه خود باوری در فرد تجلی نموده و بی شک هموندی خدایان (خودباوران ) و به خود آمده گان در شورای خود آگاهان ( خردجمعی ) میتواند طرحی نو و روزنه ای امیدی برای خیشکاری ملی و عبور همگان از هر سد به ظاهر غیر قابل عبور در پیش رویمان باشد* رسیدن به این گاهه و دست یابی به اینچنین نیروی اندیشه درونی یمان میسر نخواهد شد مگر اینکه هر یک از ما به نوبه خود سیاوش وار همه هستی و توان خویش را برای عبور از آتش رسیدن به خودآیی بکاربندیم* تا که به خود آمده و مطابق با فرهنگ ایرانی جملگی خدا شویم** بی شک دیر یازود خدایان ایرانبانان به هم پیوسته و شورای به خود آمده گان را تشکیل خواهند داد*  چرا که این به خود آمده گان به ژرفی دریافته اند که تنها راه رهایی میهن نشان دادن طریقه گسستن زنجیرهای محسور کننده مغزو اندیشه هم میهنانمان توسط خود آنان است * رهایی یک سرزمین تنها از مسیر رهایی اندیشه مردمش میسر میگردد* ما همه به خود آمده گان ایرانبانیم . به خود آمده >

.

ایرانبان بهرام آبتین

بهمن ۱۳۹۱

لینک مربوطه – http://tinyurl.com/cq6mb9h

.

  1. هنوز دیدگاهی داده نشده است.
  1. No trackbacks yet.

بیان دیدگاه