بایگانی

Archive for سپتامبر 2010

متن کامل فرمان اجرایی اوباما در انسداد دارایی عوامل سرکوبگر رژیم

سپتامبر 30, 2010 بیان دیدگاه
هشت مقام سرکوبگر رژیم ایران که بخاطر نقض حقوق بشر مورد تحریم امریکا واقع شده اند از این قرارند: محمدعلی جعفری (فرماندۀ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)، صادق محصولی (وزیر رفاه و تامین اجتماعی)، غلام حسین محسنی اژه ای (دادستان کل کشور)، سعید مرتضوی (رئیس گروه ضربتی ضدقاچاق ایران)، حیدر مصلحی (وزیر اطلاعات)، مصطفی محمد نجار (وزیر(کشور)، احمدرضا رادان (معاون رئیس پلیس)، حسین تائب (معاون اطلاعاتی فرماندۀ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
Pars Daily News – September 30, 2010فرمان اجرایی جدید ریاست جمهوری که مقامات جمهوری اسلامی مسئول در نقض جدی حقوق بشر یا همدستان آنها را هدف قرار می دهد/من، باراک اوباما، رئیس جمهوری ایالات متحدۀ آمریکا، بدین وسیله فرمان می دهم: انسداد دارایی بعضی اشخاص درارتباط با موارد شدید نقض حقوق بشر توسط دولت ایران و انجام برخی اقدامات دیگر مطابق با اختیاراتی که قانون اساسی و قوانین ایالات متحدۀ آمریکا، از جمله قانون اختیارات اضطراری بین المللی 50 U.S.C. 1701 et seq.) (IEEPA) ) ، قانون وضعیت های اضطراری ملی (50 U.S.C. 1601 et seq.) ، قانون تحریم های جامع ایران، مسئولیت پذیری و کاهش سرمایه گذاری سال 2010 (قانون عمومی 111-195) ((CISADA و بند 301 از سند 3، کد ایالات متحده، به عنوان رئیس جمهوری به من تفویض کرده اند و برای انجام اقدامات بیشتر مربوط به وضعیت اضطراری ملی اعلام شده در فرمان اجرایی 12957 مورخ 19 مارس 1995، من، باراک اوباما، رئیس جمهوری ایالات متحدۀ آمریکا، بدین وسیله فرمان می دهم:  بند 1. (الف) تمام دارایی و منافعی که در ایالات متحده قرار دارند، که از این پس وارد ایالات متحده می شوند، یا ازاین پس در تملک یا زیرکنترل هر شخصی از ایالات متحده قرار می گیرند، از جمله هر شعبه ای در خارج از کشور، در ارتباط با اشخاص زیر مسدود می شوند و انتقال، پرداخت، صدور برداشت از حساب، یا هر نوع معاملۀ دیگری در مورد آنها ممنوع است:  (1) افرادی که نام آنها در ضمیمۀ این فرمان فهرست شده است؛ و (2)هر شخصی که توسط وزیر خزانه داری با مشورت با و یا به توصیۀ وزیر امور خارجه تعیین شود: *یکی ازمقامات دولت ایران یا شخصی باشد که از جانب دولت ایران (مشتمل بر سازمانهای شبه نظامی) عمل می کند و در 12 ژوئن 2009 یا بعد از آن در ارتکاب نقض جدی حقوق بشر علیه اشخاص در ایران یا شهروندان ایران، یا افراد مقیم یا خانواده های آنها صرفنظر از از این که این موارد نقض حقوق بشر در ایران صورت گرفته باشد، مسؤلیت یا همدستی داشته، در این زمینه کنترل عملیات را عهده دار بوده یا به نحو دیگری در هدایت آنها نقش داشته است؛ * به شکل عملی به فعالیتهای مشروحه در بخش 1(a)(ii)(A)فرمان کمک رسانده، آنها را سرپرستی کرده، از نظر مالی، مادی و فنی مورد حمایت قرارداده، یا کالاها و خدماتی در پشتیبانی از فعالیتهای مذکور یا برای هریک از اشخاصی که دارایی و منافع حاصل از دارایی آنها به موجب فرمان مسدودشده است تهیه و تدارک دیده باشد، یا * درتملک یا تحت کنترل هریک از اشخاصی قرار داشته باشد که دارایی و منافع حاصل از دارایی آنها به موجب این فرمان مسدودشده است یا به طور مستقیم یا غیر مستقیم برای آنها یا از جانب آنها عمل کند و یا ادعا شود که به چنین عملی دست زده است. (ب) من بدین وسیله اشخیص می دهم که اهدای انواع اقلامی که در بخش 203(b) ازIEEPA (50 U.S.C. 1702(b)(2 آمده اند، به وسیلۀ، به، یا به نفع هر شخصی که دارایی و منافع حاصل از دارایی وی، پیرو زیرشاخۀ (الف) از این بخش مسدود شده است، به شدت به توانایی من برای برخورد با وضعیت اضطراری ملی اعلام شده در حکم اجرایی 12957 لطمه می زند، و من بدین وسیله چنین هدایایی را مطابق با آنچه در زیرشاخۀ (الف) در این بخش آمده است ممنوع اعلام می کنم. (ج) ممنوعیت زیرشاخۀ (الف) از این بخش شامل موارد زیر می شود ولی تنها محدود به این موارد نیست:


(1) اهدای هر گونه کمک یا تأمین هزینه، کالا یا خدمات از طرف، به، یا به نفع هر شخصی که دارایی وی یا منافع حاصل از آن دارایی پیرو این فرمان مسدود شده است؛ و

(2) دریافت هر گونه کمک یا تأمین هزینه، کالا، یا خدمات از طرف چنین شخصی.

(د) ممنوعیت های زیر شاخۀ (الف) در این بخش اعمال می شوند، به استثنای حد تعیین شده در قوانین، یا در مقررات، احکام، دستورات، یا مجوزهایی که ممکن است پیرو این حکم صادر شوند، و علیرغم هر گونه قراردادی که تا قبل از تاریخ اجرای این حکم بسته شده باشد یا هر جواز یا پروانه ای که قبل از این تاریخ داده شده باشد.

بخش 2. (الف) هر معامله ای از طرف شخصی از ایالات متحده یا در داخل ایالات متحده که از اجرای این قانون سرپیچی یا از آن اجتناب کند، با هدف سرپیچی یا اجتناب از این قانون انجام شود، باعث نقض این قانون شود، یا کوششی در نقض هر یک از ممنوعیت های وضع شده در این فرمان باشد ممنوع است.

(ب) هر گونه تبانی برای نقض هر یک از ممنوعیت های وضع شده در این حکم ممنوع است.

بخش 3. به منظور اجرای این حکم:

(الف) واژۀ «شخص» به معنای هر شخص حقیقی و حقوقی است،

(ب) واژۀ «شخص حقوقی» به معنای شراکت، مشارکت، وکالت، معاملۀ مشترک، همکاری، گروه، زیر گروه، یا هر سازمان دیگری است.

(ج) واژۀ «شخص ایالات متحده» به معنای شهروند ایالات متحده، افراد خارجی دارای اقامت دائم، اشخاص حقوقی سازمان یافته تحت قوانین ایالات متحده یا هر حوزۀ قضایی و حقوقی در داخل ایالات متحده (از جمله شعبه های خارجی)، یا هر شخصی در ایالات متحده است؛

(د) واژۀ «حکومت ایران» شامل حکومت ایران، هر زیر شاخۀ سیاسی، سازمان، یا عامل وابسته به آن، و هر شخصی است که در اختیار حکومت ایران است و کنترل وی را حکومت در دست دارد، یا برای یا از جانب حکومت ایران عمل می کند؛ و

(ر) واژۀ «عضو خانواده،» با درنظر گرفتن یک فرد، به معنای همسر، فرزند، پدر و مادر، خواهر و برادر، نوه، مادر بزرگ و پدر بزرگ آن فرد است.

بخش 4. در مورد کسانی که دارایی و منافع حاصل از دارایی شان به موجب این فرمان مسدود شده است و ممکن است حضور قانونی در ایالات متحده داشته باشند، بنا به تشخیص من، با توجه به امکان انتقال آنی وجوه یا دارایی ها، اخطار پیشاپیش دایر بر اتخاذ چنین تدابیری به موجب فرمان، این تدابیر را بی اثر می سازد. بنا بر این تصمیم من این است که برای تأثیر بخشیدن به این تدابیر در ارتباط با وضع اضطراری ملی اعلام شده به وسیلۀ فرمان اجرایی 12957، نیازی به اخطار پیشاپیش در مورد تهیۀ فهرست یا تصمیمی که به موجب بخش 1(a) این فرمان اتخاذ شده است، وجود ندارد.

بخش 5. بدین وسیله به وزیر خزانه داری اختیار داده می شود تا در مشورت با وزیر امورخارجه به اقداماتی، از جمله وضع مقررات و ضوابط و به کار بردن همۀ اقتداری که به موجب IEEPA و نیز بر اساس شرایط مندرج دربند CISADA105(a)-(c) (22 U.S.C. 8514(a)-(c)) به رئیس جمهوری، تفویض شده، به غیر از آنچه که در بخش های 6 و 7 این فرمان تشریح گردیده و ممکن است برای اجرای مقاصد فرمان به استثنای مقاصد مندرج در بخش های 6 و 7 ضرورت داشته باشد، مبادرت ورزد. وزیر خزانه داری می تواند هریک از وظایف خود را به دیگر صاحب منصبان و سازمانهای دولت ایالات متحده در انطباق با قانون مربوط محول کند. همچنین به وزیر خزانه داری اختیار داده می شود تا در مشورت با وزیر امور خارجه اِعمال وظایف و چشم پوشی از اختیارات را که به موجب بخش 401(b) از CISADA (22 U.S.C. 8551(b)) در ارتباط با ضرورت برقراری یا حفظ تحریم ها طبق IEEPA و بخش 105(a) از CISADA (22 U.S.C. 8514(a)) به مورد اجرا بگذارد و این اعمال وظایف و چشم پوشی از اختیارات را مطابق با قانون مربوطه به نوبۀ خود به دیگران محول کند. همۀ سازمانهای اجرایی دولت ایالات متحده موظفند کلیۀ اقدامات لازم را در حوزۀ اختیارات خود برای اجرای مفاد این فرمان به عمل آورند.

بخش 6. به وزیر امور خارجه بدینوسیله اجازه داده می شود تا اختیارات و وظایفی را که به موجب بخش 105(a) ازCISADA (22 U.S.C. 8514(a)) در ارتباط با برقراری تحریم روادید که در بخش 105(c) از CISADA (22 U.S.C. 8514(c)) به رئیس جمهوری تفویض شده به مورد اجرا گذارد و آنها را مطابق با قانون مربوطه به نوبۀ خود به دیگران محول سازد. افزوده بر این، به وزیر امور خارجه اجازه داده می شود که وظایف و اختیاراتی را که به موجب بخش 105(c) از CISADA (22 U.S.C. 8514(c)) در رابطه با وضع مقررات و ضوابط مربوط به تحریم های روادید در آن بخش تشریح شده به اجرا بگذارد و نیز آنها را مطابق با قانون مربوطه به نوبۀ خود به دیگران محول سازد. همچنین بدینوسیله به وزیر امور خارجه اجازه داده می شود تا اِعمال وظایف و چشم پوشی از اختیارات را که به موجب بخش 401(b) از CISADA (22 U.S.C. 8551(b)) درارتباط با ضرورت برقراری یا حفظ تحریم ها طبق بخش 105(a) از CISADA (22 U.S.C. 8514(a)) به اجرا بگذارد و نیز این اِعمال وظایف و چشم پوشی از اختیارات را مطابق با قانون مربوطه به نوبۀ خود به دیگران محول کند. در اجرای وظایف و اختیاراتی که درجملۀ پیشین مورد اشاره قرار گرفت، وزیر امور خارجه با وزیر امنیت میهن در مورد غیر مجاز بودن امور تا آنجا که در محدودۀ اختیارات وزیر امنیت میهن است، مشورت خواهد کرد.

بخش 7. بدینوسیله به وزیر امور خارجه در مشورت با وزیر خرانه داری اجازه داده می شود تا فهرست های مقدماتی و به روز شده از اشخاصی را که تحریم روادید در موردشان اجرا می شود و یا دارایی و منافع حاصل از دارایی شان به موجب این فرمان مسدود شده است، به کمیته های مربوط کنگره که در بخش 105(b) از CISADA مورد رجوع قرار گرفته اند تسلیم دارد و این وظایف را مطابق با قانون مربوطه به نوبۀ خود به دیگران محول سازد. وزیر امور خارجه در مشورت با وزیر خرانه داری همچنین مجاز است اِعمال وظایف و چشم پوشی از اختیارات را که به موجب بخش 401(b) از CISADA (22 U.S.C. 8551(b)) درارتباط با ضرورت قراردادن یک شخص در فهرست مقرر شده به وسیلۀ بخش 105(b) از CISADA (22 U.S.C. 8514(b)) به اجرا بگذارد و نیز و اِعمال این وظایف و چشم پوشی از اختیارات را مطابق با قانون مربوطه به نوبۀ خود به دیگران محول سازد.

بخش 8. وزیر خزانه داری در مشورت با وزیر امورخارجه بدینوسله مجاز است تا به اقداماتی، از جمله وضع مقررات و ضوابط و به کار بردن همۀ اقتداری که به موجب IEEPA به رئیس جمهوری تفویض شده و ممکن است برای اجرای بخش 104از CISADA (22 U.S.C. 8513) ضروت پیدا کند مبادرت ورزد. وزیر خزانه داری می تواند هریک از وظایف خود را به دیگر صاحب منصبان و سازمانهای دولت ایالات متحده در انطباق با قانون مربوط محول کند.

بخش 9. وزیر خزانه داری در مشورت با وزیر امورخارجه بدینوسله مجاز است تا در مورد اوضاع و احوالی که به موجب آن انسداد دارایی و منافع حاصل از دارایی شخصی که نامش در فهرست ضمیمۀ فرمان گنجانیده شده دیگر لازم نباشد تصمیم بگیرد و اقدام لازم را برای اجرای این تصمیم به عمل آورد.

بخش 10. این فرمان به قصد برقراری هیچ حق یا امتیازی چه بنیادی و چه تشریفاتی که به طور قانونی یا به صورت سهم در مالکیت به وسیلۀ کسی علیه ایالات متحده، وزارتخانه، سازمانها، صاحبت منصبان، کارکنان، کارگزاران ایالات متحده یا هر شخص دیگری قابل اجرا باشد صادر نشده و چنین حق و امتیازی را بر قرار نمی کند.

بخش 11. تدابیر متخذه به موجب این فرمان در پاسخ به اقدامات دولت ایران بعد از امضای موافقتنامه های 1981 الجزیره اتخاذ شده و مقصود از آنها صرفا پاسخگویی به اقدامات اخیر است.

بخش 12. این فرمان، در ساعت 12:01 پیش از ظهر روز 29 سپتامبر2010 به وقت شرق آمریکا قوت اجرایی یافته است.

باراک اوباما

کاخ سفید

28 سپتامبر 2010

فهرست ضمیمه

اشخاص

1. محمدعلی جعفری [فرماندۀ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، متولد 1 سپتامبر 1957]

2. صادق محصولی [وزیر رفاه و تامین اجتماعی، وزیر سابق کشور و معاون سابق فرماندۀ کل نیروهای ارتش برای نیروهای انتطامی، متولد 1959]

3. غلام حسین محسنی اژه ای [دادستان کل کشور، وزیر سابق اطلاعات، متولد حدود 1956]

4. سعید مرتضوی [رئیس گروه ضربتی ضدقاچاق ایران، دادستان کل سابق، متولد حدود 1967]

5. حیدر مصلحی [وزیر اطلاعات، متولد 1956]

6. مصطفی محمد نجار [وزیر کشور و معاون فرماندۀ کل نیروهای ارتش برای نیروهای انتظامی، متولد 1956]

7. احمدرضا رادان [معاون رئیس پلیس، متولد 1963 یا 1964]

8. حسین تائب [معاون اطلاعاتی فرماندۀ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، فرماندۀ سابق نیروهای بسیج، متولد 1963]

….

برای انتشار فوری

29 سپتامبر 2010

امروز، پرزیدنت اوباما فرمان اجرایی را به امضاء رساند که تحریم هایی را بر مقامات ایرانی که در نقض جدی حقوق بشر در ایران مسئول یا همدست شناخته شده اند، اعمال می کند. با امضای این فرمان اجرایی، رئیس جمهوری هشت نفر را که در نقض شدید حقوق بشر در ایران پس از انتخابات جنجالی ریاست جمهوری 2009 دست داشتند مورد تحریم قرار داد، و اسامی آنان را به فرمان اجرایی خود ضمیمه کرد.

این افراد عبارتند از: محمدعلی جعفری، فرمانده کل سپاه پاسداران؛ صادق محصولی، وزیر کنونی رفاه و تامین اجتماعی و وزیر سابق کشور؛ غلامحسین محسنی اژه ای، دادستان کل کشور و وزیر سابق اطلاعات؛ سعید مرتضوی، دادستان سابق عمومی و انقلاب تهران؛ حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات؛ مصطفی محمد نجار، وزیر کشور و معاون فرمانده کل قوای نیروهای انتظامی؛ احمدرضا رادان، معاون فرمانده نیروهای پلیس ملی ایران؛ حسین تائب، معاون فرمانده اطلاعات سپاه پاسداران و فرماندۀ سابق نیروهای بسیج سپاه پاسداران.

این فرمان اجرایی ابزار دیگری را جهت هدف قرار دادن موارد نقض حقوق بشر به دست مقامات دولتی ایران در اختیار ایالات متحده می گذارد. در نتیجه، تمام دارایی ها در ایالات متحده یا دارایی هایی که در دست یا تحت کنترل آمریکایی ها هستند و به افراد مذکور در این ضمیمه به نحوی بهره می رسانند، مسدود شده و اتباع ایالات متحده از انجام معاملات با آنها منع می شوند. افراد مذکور در ضمیمۀ فرمان اجرایی ریاست جمهوری، مورد تحریم های روادیدی نیز قرار می گیرند.

پرزیدنت اوباما افرادی را که از آنها در فهرست ذیل نام برده شده برای اعمال تحریم ها شناسایی کرده و اسامی آنها را به فرمان اجرایی خود ضمیمه کرده است:

محمدعلی جعفری، فرمانده سپاه پاسداران جمهوری اسلامی است. جعفری به عنوان فرمانده سپاه پاسداران جمهوری اسلامی، رهبری نیروهای بسیج را طی انتخابات ریاست جمهوری در ژوئن 2009 به عهده داشت. نیروهای بسیج تحت فرماندهی او در ضرب و شتم، کشتار، و بازداشت های خودسرانه، و بازداشت تظاهرکنندگان مسالمت جو شرکت داشتند.

صادق محصولی در حال حاضر وزیر رفاه و تامین اجتماعی است. او در زمان انتخابات ریاست جمهوری 2009 وزیر کشور بود. محصولی به عنوان وزیر کشور فرماندهی تمام نیروهای پلیس و مأموان امنیتی وزارت کشور را به عهده داشت. نیروهای او در حملات به خوابگاه های دانشگاه تهران در 15 ژوئن 2009، ضرب و شتم شدید و بازداشت دانشجویان مسئول بودند. دانشجویان بازداشت شده در زیر زمین ساختمان وزارت کشور مورد شکنجه و بدرفتاری قرار گرفتند؛ تظاهرکنندگان دیگری در بازداشتگاه کهریزک که توسط نیروهای پلیس و تحت فرماندهی محصولی مدیریت می شد، شدیداً مورد سوءرفتار قرار گرفتند.

غلامحسین اژه ای در حال حاضر دادستان کل کشور است. محسنی اژه ای تصدیق کرده است که به عنوان وزیر اطلاعات وقت طی انتخابات ریاست جمهوری 2009، مجوز برخورد با تظاهرکنندگان و بازداشت آنها را طی دورۀ تصدی خود در این سمت صادر کرده بود. در نتیجه، تظاهر کنندگان بدون هیچ اتهام رسمی علیه آنها بازداشت شدند و طی دوران بازداشت مورد ضرب و شتم و حبس انفرادی و محرومیت از حقوق خود به دست مأموران اطلاعاتی تحت فرماندهی اژه ای قرار گرفتند. افزوده بر این، چهره های سیاسی تحت بازجویی های غیرقابل تحمل، ازجمله شکنجه، سوءرفتار، ارعاب، و تهدید علیه اعضای خانواده، مجبور به اعترافات دروغ شدند.

سعید مرتضوی دادستان کل سابق تهران است. او در سمت دادستان کل حکم جامع بازداشت و زندان صدها فعال، روزنامه نگار، و دانشجو را صادر کرد و مسئول فرستادن آنها به بازداشتگاه کهریزک بود، جایی که شکنجه و سوء رفتار با بازداشت شدگان به مرگ چند تن از آنها منجر شد. مرتضوی در اوت 2010 پس از بررسی قوۀ قضایی ایران دربارۀ نقش وی در مرگ سه مرد که به دستور او پس از انتخابات بازداشت شده بودند، از سمت خود برکنار شد.

حیدر مصلحی از اوت 2009، وزیر اطلاعات کشور بوده است. تحت فرماندهی او، وزارت اطلاعات همچنان به اعمال گسرتردۀ بازداشت های خودسرانه و ارعاب تظاهرکنندگان و مخالفان ادامه داده است. وزارت اطلات همچنان مدیریت بند 209 زندان اوین را به عهده دارد. بسیاری از فعالان به خاطر فعالیت های مسالمت آمیزشان علیه دولت حاکم در این بند زندانی هستند. بازجویان وزارت اطلاعات زندانیان بند 209 اوین را مورد ضرب و شتم، و بدرفتاری های روحی و جنسی قرار داده اند. در ماه های اخیر، زندانیان بند 209 زندان اوین از اخذ اعترافات اجباری و مداخلۀ وزارت اطلاعات در روند قضایی گزارش داده اند؛ یکی از بازداشت شدگان بند 209 پس از اعتراف اجباری اعدام شد و یکی دیگر نیز به خاطر عدم موفقیت در اخذ اعتراف به اعدام رسید. به عنوان وزیر اطلاعات، مسئولیت ادامۀ سوء رفتارها بر دوش مصلحی است.

مصطفی محمد نجار در نوامبر 2009 جهت «حصول اطمینان از نظم و امنیت»به سمت معاون فرمانده کل نیروهای نظامی با مسئولیت فرماندهی نیروهای پلیس، منتصب گشت. او رهبری واکنش دولت را در تظاهرات عاشورا، یکی از مقدس ترین روزها برای شیعیان که در سال 2009 مصادف با 27 دسامبر 2009 بود، به عهده داشت. طبق گزارش رسانه های دولتی 37 نفر در این روز کشته و صدها نفر دستگیر شدند. او در حال حاضر وزیر کشور است، و در این سمت فرماندهی تمام نیروهای پلیس، مأموران امنیتی وزارت کشور، و لباس شخصی ها را به عهده دارد.

احمدرضا رادان از 2008 معاون فرماندۀ نیروهای پلیس ملی ایران بوده است. رادان به عنوان معاون فرمانده نیروهای پلیس ملی ایران مسئول ضرب و شتم، کشتار، بازداشت و زندان خودسرانه تظاهرکنندگان به دست نیروهای پلیس بود. افزوده بر این، به گفتۀ چندین تن از بازداشت شدگان که به بازداشتگاه کهریزک برده شده بودند- بازداشتگاهی که سه تن از تظاهرکنندگان جان خود را در اثر شکنجه و سوءرفتارها از دست دادند- رادان شخصاً در کهریزک حضور داشته و در ضرب و شتم و بدرفتاری با بازداشت شدگان شرکت داشته است.

حسین تائب در حال حاضر معاون فرمانده اطلاعات سپاه پاسداران است. به عنوان فرمانده نیروهای بسیج مجلس، هنگام انتخابات ریاست جمهوری در ژوئن 2009، نیروها تحت فرماندهی تائب در ضرب و شتم، قتل های خارج از محدودۀ قضایی، دستگیری و بازداشت های خودسرانه تظاهرکنندگان مسالمت جو و دیگر فعالان سیاسی دست داشته اند.

اطلاعات شناسه

نام: محمد علی جعفری

یا: علی جعفری

یا: عزیز

یا: عزیز جعفری

محل تولد: یزد، ایران

تاریخ تولد: 1 سپتامبر 1957

___________________

نام: صادق محصولی

محل تولد: ارومیه، ایران

تاریخ تولد: 1959

____________________

نام: غلامحسین محسنی اژه ای

یا: غلام حسین اژه ای

محل تولد: اژه، ایران

تاریخ تولد: حدود 1956

_________________________

نام: سعید مرتضوی

محل تولد: میبد، یزد، ایران

تاریخ تولد: 1967

_________________________

نام: حیدر مصلحی

محل تولد: اصفهان، ایران

تاریخ تولد: 1956

____________________

نام: مصطفی محمد نجار

محل تولد: تهران، ایران

تاریخ تولد: 1956

____________________

نام: احمدرضا رادان

محل تولد: اصفهان، ایران

تاریخ تولد: 1963 یا 1964

____________________

نام: حسین تائب

یا: حسین طائب

یا: حسن تائب

محل تولد: تهران، ایران

تاریخ تولد: 1963

……………

فرمان اجرائی کاخ سفيد به کنگره ايالات متحده در زمينه بسط تحريمهای ايران

آغاز متن

کاخ سفید

دفتر سخنگو

برای انتشار فوری 29سپتامبر 2010

به کنگرۀ ایالات متحده:

به موجب قانون اختیارات اضطراری اقتصادی بین المللی (50 U.S.C. 1701 et seq.) (IEEPA),، بدینوسیله من به اطلاع می رسانم که من به صدور یک فرمان اجرایی مبادرت ورزیده ام که بر اساس آن تدابیری در رابطه با وضعیت اضطراری ملی، اضافه بر آنچه از طریق فرمان اجرایی 12957 مورخ 15 مارس 1995 اعلام گردید، اتخاذ می گردد.

در فرمان اجرایی 12957 رئیس جمهوری تشخیص داد که اعمال و سیاستهای دولت ایران تهدیدی به حال امنیت ملی، سیاست خارجی و اقتصاد ایالات متحده است. برای مقابله با آن تهدید، در فرمان اجرایی 12957 یک وضعیت اضطراری ملی اعلام گردید و ممنوعیت هایی در مورد برخی معاملات در رابطه با توسعۀ منابع نفتی ایران مقرر گردید. برای پاسخ بیشتری به آن تهدید فرمان اجرایی 12959 مورخ 6 مه 1995 تحریم های فراگیری را در زمینۀ مالی و بازرگانی بر ایران تحمیل کرد. سرانجام فرمان اجرایی 13059 مورخ 19 اوت 1997، فرمانهای اجرایی پیشین را تحکیم کرد و به توضیح آنها پرداخت.

من تشخیص داده ام که اعمال و سیاستهای دولت ایران در انتخابات ریاست جمهوری 12 ژوئن 2009 یا بعد از آن، از جمله پاسخ خشونت آمیز به تظاهرات مسالمت آمیز و ارتکاب تخلفات جدی نسبت به حقوق بشر، برقراری تحریم های اضافی را ایجاب می کند.

ممنوعیت های مندرج در فرمان اجرایی جدید، بخش 105(a) از قانون تحریم های جامع ایران، پاسخگویی و کاهش سرمایه گذاری سال 2010 (قانون عمومی 111-195) (CISADA) را از جمله در مورد برقراری تحریم ها به موجب IEEPA در ارتباط با هر فرد در فهرستی که در بخش 105(b)، به آن رجوع شده، به مورد اجرا می گذارد. من از کوششهای کنگره برای نشان دادن تعهد نیرومند و پایدار ایالات متحده به پیشبرد حقوق جهانی همۀ ایرانیان، و مجازات کسانی که این حقوق را زیر پای می گذارند، تمجید می کنم. معهذا این فرمان با برقراری تحریم هایی بر اساس IEEPA در مورد اشخاصی که وضع آنها به جای ضوابط مقرر در بخش 105(b) بیشتر با یک رشته ضوابط کلی تر منطبق است، از محدودۀ مقررشده در بخش 105 قانون CISADA فراتر می رود.

این فرمان دارایی و منافع حاصل از دارایی اشخاص مندرج در فهرست ضمیمۀ فرمان را که بنا به تشخیص من وضعشان با ضابطۀ نخست از سه ضابطۀ مشروحۀ زیر انطابق دارد، مسدود می سازد. فرمان همچنین ضوابطی را برای معرفی هایی توسط وزیر امور خارجه و وزیر خزانه داری در مشورت با وزیر امورخارجه و طبق توصیۀ او، ارائه می دهد:

· یکی ازمقامات دولت ایران یا شخصی باشد که از جانب دولت ایران (مشتمل بر سازمانهای شبه نظامی) عمل می کند و در 12 ژوئن 2009 یا بعد از آن در ارتکاب نقض حقوق بشر علیه اشخاص در ایران یا شهروندان ایران، یا افراد مقیم یا خانواده های آنها صرفنظر از این که این موارد نقض حقوق بشر در ایران صورت گرفته باشد، مسؤلیت یا همدستی داشته باشد؛

· به شکل عملی به فعالیتهای مشروحه در بخش 1(a)(ii)(A) فرمان کمک رسانده، آنها را سرپرستی کرده، از نظر مالی، مادی و فنی مورد حمایت قرار داده، یا کالاها و خدماتی در پشتیبانی از فعالیتهای مذکور یا برای هریک از اشخاصی که دارایی و منافع حاصل از دارایی آنها به موجب فرمان مسدود شده است تهیه و تدارک دیده باشد، یا

· درتملک یا تحت کنترل هریک از اشخاصی قرار داشته باشد که دارایی و منافع حاصل از دارایی آنها به موجب این فرمان مسدود شده است یا به طور مستقیم یا غیر مستقیم برای آنها یا از جانب آنها عمل کند و یا منسوب به چنین عملی شده باشد.

من به وزیر خزانه داری اختیار داده ام تا در مشورت با وزیر امورخارجه به چنین اقداماتی، از جمله وضع مقررات و ضوابط و به کار بردن همۀ اقتداری که به موجب IEEPA و نیز بر اساس شرایط مندرج در CISADA به رئیس جمهوری تفویض شده و ممکن است برای اجرای مقاصد مندرج در فرمان در ارتباط با عمل انسداد ضرورت پیدا کند مبادرت ورزد و چنین اقداماتی را مشتمل بر وضع مقررات و ضوابط و استفاده از همۀ اقتداری که به موجب IEEPA به رئیس جمهوری تفویض شده و ممکن است برای اجرای بند 104 قانون CISADA ضرورت پیدا کند، به کار بندد. من وظایف و اختیاراتی را که به موجب بندهای مربوطۀ CISADA در ارتباط با تحریم های روادید به رئیس جمهوری تفویض شده است به وزیر امور خارجه انتقال داده ام و همچنین در مشورت با وزیر خرانه داری وظایف تسلیم فهرست های مقدماتی و به روزشدۀ اشخاصی را که تحریم روادید در موردشان اجرا می شود ویا دارایی و منافع حاصل از دارایی شان به موجب این فرمان مسدود شده است،به کمیته های مربوط کنگره که در بخش 105(b) از CISADA مورد رجوع قرار گرفته اند، به وزیر امور خارجه محول ساخته ام. همۀ سازمانهای اجرایی دولت ایالات متحده موظفند کلیۀ اقدامات را در حوزۀ اختیارات خود برای اجرای مفاد این فرمان به عمل آورند.

فرمان که نسخه ای از آن ضمیمه است، در ساعت 12:01 پیش از ظهر روز 29 سپتامبر2010 به وقت شرق آمریکا قوت اجرایی یافته است.

باراک اوباما

کاخ سفید

28 سپتامبر 2010

وزارت امور خارجۀ ایالات متحده/کاخ سفید

رژیمی که مخالفان داخلی را "دشمنان خدا" اعلام می‌کند

سپتامبر 27, 2010 بیان دیدگاه

ترجمه شده از مقاله چاپ شده توسط ریچارد هرتسینگر، مفسر روزنامه‌ی آلمانی «دی ولت

یک مفسر آلمانی ‌می‌گوید، غرب باید به رفتار کج‌دارومریز با ایران پایان دهد. دمکراسی‌های غربی باید در قبال ایران موضعی قاطع و روشن اتخاذ کنند، آنهم نه فقط در مورد مناقشه‌ اتمی بلکه همچنین در روابط تجاری و مسئله حقوق بشر
…………………………….

مفسر «دی ولت» می‌نویسد که «رژیم اسلام‌گرای ایران فقط به این دلیل بزرگترین تهدید و ننگ تمدن بشری نیست که احتمالا به زودی به سلاح اتمی دست می‌یابد، یا اینکه با صادر کردن ترور، منطقه‌ی خاورمیانه را بی‌ثبات می‌کند و یکی از موانع اصلی در برابر صلح خاورمیانه است.» از نظر هرتسینگر، «با نظامی که منتقدان داخلی خود را «دشمنان خدا» اعلام می‌کند، آنها را به طور سیستماتیک شکنجه می‌کند و صدها نفر را به اعدام می‌سپارد، زنان را به خاطر رابطه‌ی نامشروع به مرگ از طریق سنگسار محکوم می‌کند، همجنس‌گرایان را به جرثقیل‌ها آویزان می‌کند، نه فقط نمی‌توان گفت‌وگوهای دیپلماتیک «عادی» داشت، بلکه حتا نمی‌توان با این نظام مناسبات اقتصادی و تجاری عادی نیز برقرار کرد
…………………………..
از نظر هرتسینگر، تمام تماس‌های رسمی با نمایندگان ایران باید قطع شوند، مگر آنکه پیش از هر تماس مسئولان این کشور را با نقض شدید حقوق بشر و پایمال کردن شأن انسانی در ایران رویارو ساخت. وی می‌گوید که نه فقط به خاطر برنامه‌ی اتمی این کشور، بلکه جمهوری اسلامی باید پیامدهای نقض حقوق بشر خود را لمس کند. نویسنده هشدار می‌دهد، در صورتی که نتوان این نیروی غیرقابل پیش‌‌بینی مخرب را مهار کرد، آنگاه باید در انتظار بروز فاجعه‌ای در خاورمیانه، و شاید هم در سطح جهان بود.

پیامی به دولتمردان غربی: آیا وقت آن نرسیده که با ملت ایران سخن بگویید؟

سپتامبر 25, 2010 بیان دیدگاه
گرفته شده از سایت آراسپ نوین  
…………………………
امروز روی سخن ما با دولتمردان غربی است. همه کسانی که هنوز هم در شعارهایشان بر حقوق بشر و آزادی بیان بیش از هر چیز ارج می نهند، اما گاه این ارزش های متعالی را قربانی بده و بستان های پشت پرده با دیکتاتورها و زورگویان عالم می سازند. روی سخن ما با دولتمردانی است که از ماجراجویی ها و فتنه انگیزی های رهبران جمهوری اسلامی به تنگ آمده اند و در پی راه حلی عملی برای حل این مسئله – برخورد مؤثر با رژیم اسلامی – هستند.  آقایان! خانم ها! آیا زمان آن فرا نرسیده که با ملت ایران سخن بگویید؟ آیا وقت آن نرسیده که برای یک بار هم که شده بجای دولتمردان دروغگوی جمهوری اسلامی، مردم آزادیخواه ایران را مخاطب خود قرار دهید؟ رژیم ایران در یک قدمی دستیابی به بمب اتمی است. در درون مرزهایش سرکوب و جنایت را به بالاترین حد ممکن رسانده است. اعدام، شکنجه، تجاوز، آدم ربایی،… راهکارهای قرون وسطایی این رژیم در مقابله با آزادیخواهان و دگراندیشان ایرانی است.  با این رژیم چه باید کرد؟ آیا باز هم باید با آغوش باز در انتظار بازگشت جمهوری اسلامی بر سر میز مذاکرات بود؟ یا یک بار برای همیشه درسی به رهبران این رژیم داد که عبرتی باشد برای هم قماشان دیکتاتورشان در کره شمالی و زیمبابوه و ونزوئلا و…؟  حرف ما این است: تحریم سیاسی به مراتب مؤثرتر از تحریم اقتصادی است. ما با هرگونه اقدام نظامی مخالفیم. ما از دولت های غربی انتظار کمک های مالی و نظامی نداریم. حداقل در شرایط فعلی تمرکز بر گزینه نظامی جز تقویت رژیم و توجیه رفتارهای نابخردانه اش سود دیگری ندارد. بهترین راه، تحریم سیاسی است. گزینه ای که تقریبا تمام گروههای مخالف جمهوری اسلامی – از جناح مخالف دولت در داخل ایران گرفته تا گروههای اپوزیسیون خارج از کشور – بر سر آن اجماع دارند.  حرف ما این است: تحریم سیاسی – بهترین راه همین است. نه از تحریم اقتصادی طرفی می توان بست و نه از حمله نظامی. گزینه اول نتیجه ای کوتاه مدت ندارد و چه بسا زمانی به بار نشیند که رژیم اسلامی به بمب اتم دست یافته باشد. گزینه دوم نیز جز افزایش تنش و آشوب در منطقه خاورمیانه – که در حال حاضر به قدر کافی آشوب زده و بی سامان هست – سود دیگری نخواهد داشت. بهترین راه، برخورد سیاسی با این رژیم بی قانون است. فشردن دست های آلوده به خون افتخاری ندارد. حصول توافق با رژیمی که به دروغگویی و بدقولی شهره گشته، تضمینی برای حفظ امنیت آینده جهان ایجاد نخواهد کرد. این حرف ماست. این حرف ملت آزادیخواه ایران است. ملتی که با دست های خالی پنجه در پنجه گرگ ها افکنده است. این بار با ملت ایران سخن بگویید

!خليفه و سلطان

سپتامبر 24, 2010 بیان دیدگاه
اسماعيل نوری علا
………………………….
ماکس وبر، از جمله، به مدل های مختلف حاکميت غيردموکراتيک در طول تاريخ پرداخته، آنها را تعريف و نامگزاری کرده، و چگونگی مشروعيت بخشی به حاکميت هائی را که از طريق سلطه و سرکوب و استبداد خود را بر مردم تحميل می کنند تشريح نوده است. از جملهء مدل های مورد توصيف او می توان به مدل «پدرشاهی» ((Patriarchalism و، نوع رايج تر آن، «پدرشاهی توارثی» (Parimonialism)، اشاره کرد. او در بخشی از کتاب «اقتصاد و جامعه» (ص 232 ترجمهء انگليسی منتشر شده بوسيلهء دانشگاه برکلی در سال 1978) نوع حاد و افراطی «پدرشاهی توارثی» را سلطانيسم (Sultanism) خوانده و در چند جای ديگر کتاب صفت «شرقی» را هم به آن اضافه کرده است (Oriental Sultanism) چرا که ادراک او از اين نوع حاکميت بيشتر به مطالعات اش در مورد سلاطين عثمانی بر می گشته است. او در مورد اين مدل توضيح می دهد که: «پدرشاهی توارثی، و در شکل حادش سلطانيسم، اغلب زمانی پديدار می شود که سلطهء سنتی منجر به ايجاد ديوانسالاری و نيروی نظامی می شود که هر دو مطلقاً در اختيار ارباب خود قرار دارند. تنها از آن پس است که با اعضاء گروه اجتماعی بصورت زيردستان تحت تسلط رفتار می شود. تا پيش از آن، قدرت حاکم بصورت حقی گروهی پديدار می شود اما اکنون جنبه ای شخصی بخود می گيرد و حاکم از طريق اين حق با همگان همچون مايملک خود رفتار می کند و می تواند با متعلق به خود دانستن همه چيز آنها را بفروشد، وام دهد و يا به ارث بگذارد». او، دو پاراگراف بعد، می افزايد: «هر کجا که حاکميت بصورت سنتی عمل کند، حتی اگر در اين کار خودمختاری شخصی حاکم نيز ملحوظ باشد، ما اين حاکميت را پدرشاهی توارثی خواهيم خواند، اما هرکجا که حاکميت بصورت دلبخواه شخص حاکم اعمال شود ما آن را سلطانيسم خواهيم خواند». چنانکه مشاهده می شود، سکه زدن
…………………………
پيش بينی آنکه دفتر خلافت ـ سلطنت کنونی ايران چگونه بسته خواهد شد در حوزهء کار صاحب اين قلم نيست. اما مشاهدهء حوادث بين المللی ما را به اين يقين رهنمود می شود که سير تحول تاريخی سراسر جهان ابتدا به سوی سکولاريزه کردن حکومت و سپس استقرار حاکميت دموکراتيک مردم حرکت می کند.  اگر در تاريخ بتوان قائل به «جبر» شد، سکولاريسم (به معنی پايان تسلط مذهب بر حاکميت) سرنوشت محتوم همهء جوامع است و در اين مورد هيچگونه نگرانی وجود ندارد، اما فقط بايد آرزو کرد که حاکمان سکولار آينده حاملان تاريخی دموکراسی نيز
Read more >>   

مبارزه اجتماعی در رژیم جمهوری اسلامی

سپتامبر 23, 2010 بیان دیدگاه
مهدی جعفری
**********
مبارزه علمی
مبارزه در جهان امروز باید علمی باشد. برای آن که در مبارزه موفق و پیشرو باشیم ،باید آن را آموخت . تنها فرق علم مبارزه با دیگر علوم این است که مکان آموزش و فرا گیری آن در درون جامعه است و روزانه باید آن را آموخت و تجربه کرد. (قیام مردم ایران از خرداد سال ۸۸ تا عاشورا بزرگترین تجربه عملی ملت ما بود که در این حرکت به تجربه دریافت که دیگر با این رژیم به پای صحبت و مذاکره نشستن خطاست و باید به شیوه ای دیگربه خواسته های مشروع خود برای دست یافتن به آزادی و دمکراسی متوسل گردد ). مبارزه یک فن و علم است و باید برای رسیدن به آزادی و رهایی از قید ظلم وستم به آن دست یافت ، زیرا بدون داشتن علم مبارزه، گویا در یک وادی تاریک و وحشتناک قدم گذاشته باشیم. این علم بر خلاف دیگر علوم، در صحنه ی مستقیم اجتماعی است که آموخته شده ، تجربه یافته و آبدیده می گردد

«اصول لازم در مبارزه – الف «سازماندهی

در مبارزه، « سازماندهی» اصل اول است. بدون سازماندهی مبارزه بی معناست و اساسآ چشم اندازی برای پیروزی ندارد. نیروهای پیشتاز در پرتوی یک سازماندهی خوب پیروزی را قابل دسترس می سازند. در پرتو یک سازماندهی صحیح است که نیروهای مردمی به یک ارتش ملی تبدیل شده و دیوار اختناق و سرکوب را می شکنند. یک عمل واقعی و سازمان دهی شده، در اجتماع تاثیراتی دارد که به عین می توان دید. در پرتو یک سازماندهی خوب و هوشیارانه است که مردم به نیروی نهفته در خود ایمان می آورند. زیرا یک سازماندهی مردمی و آرمان خواه است که امید واعتماد را به مردم باز می گرداند، استعدادهای مردم را ارج نهاده و بکار می گیرد، و در جهت آزادی و رفع ستم از ملت به خوبی ادای مسئولیت می کند. در یک سازماندهی خوب همه چیز معنا پیدا می کند، نیروها به هدر نرفته و استعدادها رشد می یابند و شکوفا می شوند؛ اراده ها صیقل خورده و انگیزه ها برای مبارزه رشد می یابد
در یک سازماندهی خوب است که راهبران و مدیران آینده جامعه ساخته شده، رشد یافته و ارتقاء می یابند و عملا همه اعضا، شیوه مدیریت و رهبری را تجربه می کنند. در یک سازماندهی صحیح است که انسان مداری تجربه می گردد وبه نظرات همه ارج گذارده شده، رهبری جمعی شکل واقعی به خود گرفته ودرسازماندهی جنبش همگی نقش فعال پیدا می کنند، اگر چه مسئولیت هر فرد نیز مشخص و روشن است . به این گونه کار جمعی ارتقاء می یابد و ثمرات آن انرژی و توان بالاتری به جمع می بخشد. در یک سازماندهی خوب است که همۀ افراد خود را مسئول می دانند و خود را صاحبان واقعی جنبش و جامعه می دانند . در یک سازماندهی صحیح و پیشرفته است که افراد به طور واقعی و نه انتصابی، جایگاه درست خویش را در سازمان و یا نهاد اجتماعی که در آن قرار دارند در می یابند. در یک سازماندهی صیحح و مردمی است که بی توجهی و سلب مسئولیت معنا پیدا نمی کند؛ تضادهای کاری به آسانی حل گشته و بن بست ها درهم کوبیده می شوند. نیروهای آگاه و پیشتاز در یک جامعه، ابتدا مسئولیت سازماندهی و هدایت جنبش ها را به عهده داشته ودر روند مبارزه می باید آن را با مشارکت مردم در رهبری و هدایت آن، جنبش عمومی را به پیش برده و مردم سالاری در عمل آموخته و تجربه کنند. در روند مبارزه کادرهای ذیصلاح تربیت شده و می باید جمعاَ یک مبارزه را به پیش برند. باید آموخت که تنها در یک رهبری جمعی است که پیروزی جنبش و بقاء آن تضمین گشته و تاریخ اسارت و بندگی به پایان رسیده و محلی برای یک نظام دیگر دیکتاتور باقی نمی گذارد. و بدین گونه جامعه آزاد و دمکرات هرگز عقب گرد نکرده و واپس نمی رود. این شرطی است که با آن یک جنبش مردمی رشد و تکامل کرده، به بلوغ کامل دست یافته و در نهایت به سر منزل مقصود می رسد. همیشه در هر جامعه ای میوه چینانی در سر راه جنبش ها و انقلابات مردمی حضور می یابند، یک جنبش بالغ و رشد یافته به سادگی دوست را از دشمنان تشخیص داده و هیچ گاه میوه چینان فرصت این را نمی یابند که جنبش را به بی راه بکشند. ( میوه چینانی چون خمینی و آخونده های درنده و مفت خوار که حاصل تلاش های یک ملت را به غارت بُردند؛ چنان که تا کنون نیز این غارت به تمام معنا و در وسیع ترین شکل خود توسط آخوندهای جنایتکار حاکم و شرکا، همچنان ادامه دارد.) بنابراین، با آگاهی والهام از شیوه های مبارزاتی مردمان دیگر کشورها، زمینه ی ایجاد شیوه های موثر در جامعه خودمان را به وجود می آوریم. به کارگیری روشها و شگردهای مبارزاتی نیازمند به نبوغ و استعداد خاصی نیست، زیرا درجۀ خلاقیت ما رابطه ی مستقیم با حضور فعال در جامعه و محلی که در آن زندگی می کنیم دارد. زیرا حضور فعال و مستمر در جامعه، شناخت مارا نسبت به دشمن بالا برده و خلق شیوه ها و شگردهای مبارزاتی را ممکن می سازد. این را باید بدانیم که اصول مبارزاتی با یک حکومت دیکتاتوری و ضد انسانی در هر که کجا که باشد فرقی نمی کند. یعنی اصول یکی است اما شیوه ها و تاکتیک های مبارزه در هر کجا می تواند متفاوت باشد. این را عنصر پیشتاز باید تعین کند، که کدام شیوه و تاکتیکی مناسب تر و کارا تر است
مبارزه با رژیم جنایتکار خمینی
در رابطه با جمهوری آخوندی و پاسدارانش، اساسا شیوه ها را خود رژیم و پاسدارانش با زبان بی زبانی به ما می آموزند . این نظام در کلیت خود در مقابل مخالفین خود به هیچ وجه سر سازگاری و تحمل نداشته و ندارد؛ زبان رژیم با مخالفین خود جز چماق ، گلوله، شکنجه و زندان و اعدام نیست. این شیوه تمامی دیکتاتورها و رژیم های ضد مردمی است. اینگونه رژیم ها سراپا دچار بحران ،تضاد و تناقض بوده و عملا به هیچ گونه پاسخگوی نیازهای اولیه مردم نیستند وهر گونه اعتراضی را شدیداّ سرکوب می کنند. با این گونه رژیم ها می باید با همان شیوه ای که خود آنان در مقابله با مردم انتخاب کرده اند، به مبارزه پرداخت، در این گونه شرایطی است که در میان مردم شعارهای رادیکال شکل گرفته و هر روز بر غلظت آن افزوده می گردد. عنصر پیشتاز با هوشیاری و ذکاوت مبارزاتی می باید به اینگونه شعارهای مردم پاسخگو بوده و از آنها در پیشرفت جنبش مردم استفاده کند. در شرایطی که پاسدار و بسیجی مسلح به هرگونه سلاحی برای سرکوبی مردم در خیابانها عرض اندام کرده و نفس ها را در سینه های مردم حبس می کنند دیگر شیوه های برخورد دوران سیاسی یعنی مبارزه مسالمت آمیز نه تنها ممکن نیست و اساساّ کارایی ندارد ، بلکه هر آن کس که به این شیوه متوسل شده و یا شعار آن را می دهد، جز آنکه جنبش را به بیراهه برده و سعی در مشروع جلوه دادن رژیم جنایتکار دارد، کاری انجام نداده و برای حکومت ضد مردمی وقت بیشتری می خرد، آنها نه تنها به یاری جنبش مردم نیامده بلکه عملا رژیم حاکم را یاری می رساند. در شرایطی که رژیم منفور آخوندها در طی سی سال حکومت ننگین به کشتار بیش از صد هزار انسان از زن مرد، پیر و جوان پرداخته وزندانها مملو از نسل جوان این آب و خاک است، صحبت از مماشات با این رژیم، جز خیانت به ملت و همکاری با جنایتکاران و پایمال کردن احقاق مردم، معنایی ندارد. صدور اطلاعیه های رنگ باخته و تلاش برای گفتمان با دولت ویا التماس به این مقام و آن آخوند نه تنها باری از دوش مردم ستمدیده ایران بر نخواهد داشت، بلکه به بیراهه کشاندن همان ملتی است که روزانه فرزندان دلبندش در زندان ها و شکنجه گاهها مثله شده و کشته می شوند
نظام آخوندها و پاسداران عملاّ و عمیقاَ می داند که برای سرکوب مخالفین خود چاره ای جز زبان چماق، تیر و تبر، شکنجه و اعدام ندارد و بدون آنها یک روز هم بر سر کار نخواهد ماند. پس در مقابل این همه وحشیگری این نظام ضد بشری چه باید کرد؟ آیا باید در خانه نشست و شاهد بی حرمتی و سرکوب مردم بود؟ سرکوبی که نا خواسته سرکوبی و انهدام خود ما و نسل ماست
چاره کار در مقابل با یک حکومت ترور و وحشت در چیست؟ حکومتی که برای هیچ چیزو هیچ کس حرمتی باقی نگذاشته و تنها با خود خواهی سبعانه برای بقای عمر حکومت ننگینش دست به هر جنایت و بی حرمتی می زند، با آن چه باید کرد؟ حکومتی که حتی به شعور و درک جامعه بین اللملی پشت کرده و در بی حرمتی و نادیده گرفتن همه جامعه جهانی گوی سبقت از همه دیکتاتورهای تاریخ ربوده، و تنها طی سی سال حکومت ننگین خود نزدیک به شصت بار در نقض اولیه ترین حقوق بشر، توسط سازمان ملل متحد محکوم گردیده ، و پنهانی در صدد ساختن سلاحهای اتمی است، تا به خیال خود زمانی برای طول بقای عمرش بخرد. با این رژیم جنایت پیشه چه باید کرد؟ جواب به این سئوالها فقط یک پاسخ بیشتر نداشته و ندارد، و آن راهی جز” مبارزه قهرآمیز ” نیست. ملت ایران سالهاست که با این رژیم ولایت فقیه و نظام منفورش تعین تکلیف کرده و خود آخوندها این را به خوبی درک کرده و چنین است که هیچ راهی- بجز سرنگونی- برای این رژیم متصور نیست
ادامه دارد

واکنش جوانان ایرانی در صورت بروز جنگ احتمالی

سپتامبر 22, 2010 بیان دیدگاه

فرناز سیفی – September 22, 2010
در هشت سال جنگ بین ایران و عراق تعداد پرشماری از مردم و به‌ویژه جوانانی که مشمول خدمت وظیفه اجباری هم نبودند به جبهه‌ها رفتند. بیست و دو سال بعد از پایان جنگ، جوانان این نسل درباره احتمال وقوع جنگی دیگر چه واکنشی دارند؟

نازنین سی ساله میگوید: برای من ایران خانه نیست. به نظرم خانه جایی است که به تو امنیت، آرامش و فرصت برابر دهد. نازنین سی ساله و ساکن اتریش می‌گوید او احتمال حمله‌ی نظامی را دور نمی‌بیند و در صورت جنگ به ایران بازنخواهد گشت. او در عین حال تاکید نیز می‌کند: از هیچ دولتی در صورت وقوع جنگ دفاع نخواهم کرد

رضا بیست ساله نیز معتقد است خانه آدمی، جایی است که امنیت را آنجا حس کنی و احترام را تجربه کنی. او می‌گوید : حاکمیت ایران دارد با زورگویی و ظلم جوانی مرا به باد می‌دهد. من دینی به این حکومت و ایران احساس نمی‌کنم. اگر جنگ دیگری شروع شود، من با افتخار فرار می‌کنم. به نظرم احمقانه است که برای حفظ قدرت دیگرانی که جز زور نصیب دیگری برایت نداشته‌اند، بایستی و بجنگی و برای حفظ قدرت آنها از جان مایه بگذاری آنهایی که مردم معترض را در خیابان‌ها سرکوب می‌کنند، بروند و دینشان را به حکومت سرکوب‌گری که خرجشان را می‌دهد ادا کنند

دلارام اما می‌گوید خانه برای او جایی است که خانواده‌اش ساکن هستند و با این تعریف، ایران برای او خانه است. با این حال باز هم حاضر نیست درصورت درگیری نظامی، به هیچ نوعی درگیر دفاع یا ضدیت با هیچ یک از طرفین باشد و تنها تلاش خواهد کرد تا خانواده‌اش را از مهلکه نجات دهد

Read more >>

انسان آگاه ترس ندارد

سپتامبر 21, 2010 بیان دیدگاه
1.ترس ناشی از جهل است.
2.انسان آگاه ترس ندارد.
3.ریشه ی تاریخی باور به ماوراء الطبیعه این است که انسان ابتدایی نسبت به علت بسیاری از پدیده ها جاهل بود و آنها را به نیروهای ناشناخته نسبت می داد
4.به مرور زمان و با تحولات تاریخ بشر باور ماوراءلطبیعی انسان یک فرهنگ جدید را زایید که از آن به عنوان مذهب یاد می کنند
5.مذهب از نظر علوم اجتماعی یک پدیده ی تاریخی است که بشر در طول هزاران سال براساس نیازهای مادی و غیر مادی خویش ساخته و پرداخته است
6.از دیدگاه مذهبی خدا انسان را آفریده است و از دیدگاه تحلیل تاریخی انسان خدا را آفریده است
7.در طول تاریخ همیشه بوده اند دینکارانی که خدا را ابزاری برای کسب قدرت و ثروت و لذت قرار داده اند
8.هزاران سال است که زورمندان به اسم خدا و از طریق مذهب جنایت می کنند، غارت می کنند و هر کس را که با عملکرد آنها مخالفت کنند به عذاب این و آن دنیا وعده می دهند
9.میلیاردها انسان در طول تاریخ بشر به اسم خدا و به واسطه ی مذهب حاکم قتل عام شده اند
10.هیچ چیز در طول تاریخ بشر تا کنون بیشتر از مذاهب حاکم آدم نکشته است
11.آیا وقت آن نیست که باورمندان به چیزی به اسم خدا، خدایشان را از بند مذهب جهل آفرین و جنایتکار آزاد سازند؟
12.آیا باور به چیزی به اسم خدا باید سبب فقر و مرگ و غارت و زجر میلیاردها نفر شود؟
13.آیا وقت رهایی خدا فرا نرسیده است تا انسان ها بتوانند بر اساس باوری که بوی خون و دروغ و تجاوز نمی دهد باوری پاک و پالایش یافته را در خود داشته باشند، این باور هرچه که باشد؟
14.سازمان خودرهاگران به عنوان یک تشکل انسان مدار از همه خداباوران می خواهد که میان باور خویش و بساط جهل و جنایت و غارت و تجاوز که به اسم خدا برپا شده تفکیک قائل شده و برعلیه مذهب سالاری دیکتاتور فعالیت کنند
15.ما ضمن احترام به باور انسان ها حاکمیت مذهب را شوم ترین پدیده های تاریخی دانسته و معتقدیم که با ریشه کن ساختن جهل و خرافه می توان جامعه ای ساخت که افراد براساس اخلاق جهان شمول و انسان گرا بدون نیاز به هیچ هدایت گری جز شعور و ارزش های درونی خویش، خوشبختی شان را تامین کنند

تبدیل شورش به جنش سازماندهی شده

سپتامبر 19, 2010 بیان دیدگاه
1.شورش های اجتماعی پدیده هایی گذرا و موقتی هستند، اما می توان آنها را مایه ی ایجاد حرکت های پایدار ساخت
2.برای تبدیل شورش به جنش نیاز است به آمادگی از قبل برای سازماندهی و جهت دهی حرکت
3.در صورت وجود واحدهای سازمان یافته می توان مردم شورشی را به سوی هدف های تعیین کننده هدایت کرد
4.هر نیرویی که بتواند هدایتگری شورش ها را بر عهده گیرد می تواند سمت دهی به جنبش را نیز از آن خود کند
5.برای آن که شورش ها هدر نروند و سرکوب نشوند باید قبل از فرارسیدن آنها پیش بینی های لازم را برای هدایت و بهره بری از آنها صورت داد و برای این امر باید کار سازمان یافته کرد
6.پیش بینی ها حکایت از آن دارد که حذف بارانه ها و وخامت اوضاع اقتصادی و تحریم ها آغازگر شورش ها باشند، اگر بتوانیم از حالا تدارک ببینیم می توانیم این شورش های اعتراضی را به ابزاری برای ضربات اساسی به پیکر رژیم تبدیل کنیم
7.در زمان آغاز شورش ها باید نیروهای از قبل سازمان یافته وارد عمل شوند و نیروهای شورشی را به سازماندهی کنند و به سوی مراکز حکومتی و پایگاه های نیروهای سرکوبگر دولتی هدایت کنند
8.از آنجا که شورشگران نیروی بسیار با انگیزه هستند با قدری کار مدیریتی و هدایتگری می توان نیروی آنان را به سوی عقب راندن نیروهای سرکوبگر و تسخیر پایگاه های دولتی سوق داد و با پخش اخبار تصرف مراکز دولتی مردم بیشتری را به صحنه آورد
9.سازمان خودرهاگران به همه ی کنشگران و فعالان جنبش سفارش می کند که از حالا به کار سازماندهی و برنامه ریزی دقیق برای هدایت شورش های در راه بپردازند
10.شناسایی راهها و مواصلات ، پایگاه ها و مراکز دولتی، محل ها و خانه های تیم های اطلاعاتی، مراکز بسیج، ادارات دولتی و غیره و تهیه نقشه های عملیاتی برای هر یک از آنها از جمله کارهایی است که باید از حالا برای هدایت شورش های آینده توسط نیروهای سازماندهی شده ی مردمی انجام پذیرد

Source: Khodrahagaran

کتیبه جمهوری اسلامی در پاسخ به کتیبه کورش

سپتامبر 18, 2010 بیان دیدگاه

September 18, 2010 -پستچی کیهان آنلاین

ما همه شهرهایی را که آباد بوده ویران خواهیم ساخت. فرمان خواهیم داد تا تمام نیایشگاه‌هایی که باز بوده را ببندند. ریشه تمام عقاید را که با ما همراهی نکنند خواهیم کند و همه آزادیها و آزادگان را به زندان ها ی خود باز خواهیم گرداند. ما از اراذل و اوباش گرسنه لشکری گرد خواهیم آورد و آنان را با چاقو و قمه به خانه مردم خواهیم فرستاد، تا رعب ما را در دلها مستحکم کنند. ما به این اراذل و اوباش سفارش خواهیم کرد تا ازهیچ رذالتی فرو گذار نکنند. قوم ما همچون نیاکانمان، با آرامش، آسایش و آزادی نوع بشر مخالف است. ما با هنر، علم و شادی دشمنیم و رنگ ما رنگ سیاه است. ما برای ویرانی و برای جنگ خواهیم کوشید. شادی ما در بدبختی دیگران است و شادی دیگران بدبختی ما. رسم قوم ما در زنده به گور کردن دختران است. ما روح زنان را خواهیم کشت و بدن آنها را زیر حجاب سیاه دفن خواهیم کرد. ما آزادگی مردان را خواهیم گرفت و به آنها عبودیت، بندگی و چاپلوسی را خواهیم آموخت. ما گریه را ترویج خواهیم داد و گدایی را بزرگ خواهیم داشت. نیایش ما بی احترامی به خدای دیگران و توهین به هرخدای با شخصیتی است که کوچکترین کرامتی داشته باشد چرا که خدای ما تنها دریوزگی و چاپلوسی را به عنوان عبادت از ما قبول می کند. خدای ما خدای دروغ است و خدعه و ما را به راه نیاکانمان که همانا گفتار زشت، پندار زشت و کردار زشت است رهنمون خواهد شد. حیات ما در مرگ انسان آزاد است و حیات انسان آزاد در مرگ ما. در زمان حیاتمان کسی را آسوده نخواهیم گذاشت و به هنگام مرگمان، قبرهایمان را با بدنهای سنگسار شده انسانها و اجساد مخالفانمان و طلا هایی که از فرزندان و همسران آنان دزدیده ایم زینت خواهیم کرد

Source: Pars Daily News

دو کلمه درباره زن ایرانی و سرنوشت او

سپتامبر 18, 2010 بیان دیدگاه
 پری سکندری – Kayhanonline-London
ماجرای سنگسار احتمالی سکینه محمدی دنیا را برداشته است. در فرانسه از بقال و نانوا گرفته تا مقامات سیاسی، تا بانوی اوّل فرانسه، سرکار خانم کارلا که می‌گوید: «شوهرش» از حق سکینه دفاع خواهد کرد تا والری ژیسکار دستن و ژاک شیراک رؤسای جمهور سابق فرانسه همه ناگهان دلشان به حال سکینه محمدی که احتمال دارد سنگسار شود سوخته است! روزی نیست که تلویزیون‌های دنیا او را نشان ندهند. اخیراً یک نشریه انگلیسی عکس بدون حجاب او را چاپ کرده که کاملاً آدم دیگری است. مدافعان اسلام جنایت و خون هنوز از قاتلان بورکا(برقع)‌پوش و چادر نمازی خودشان برای کشتار دیگران و بمب گذاری و تکه پاره کردن بچه‌های غرقه در خون چندان استفاده نکرده‌اند، چون وقتی «رو گرفته است» نمی‌توان پی برد طرف زن است یا مرد؟ اما به آنجا هم خواهد رسید. خداوندا مملکتی که ایرج میرزا داشته است چطور می‌تواند احمدی‌نژاد را تحمل کند؟! سکینه محمدی زنا کرده و طبق قانون شرع باید او را سنگسار کرد. شوهرش را هم کشته. دردسر یکی دو تا نیست. در یک مملکت مدرن اروپا هم سکینه دست کم به پانزده سال زندان محکوم می‌شود، اما مسأله بر سر سنگ است و سر و خون و جنایت. یادم هست چند سال پیش که زنی را در کرج سنگسار کرده بودند، از دوستی که از ایران می‌آمد و در آن شهر زندگی می‌کرد پرسیدم: آخر چطور ممکن است حکومتی برای مجازات یک نفر یک کامیون سنگ بیاورد و یک عده لات و لوت، محکوم را تا گردن در خاک کنند، سوره و قرآن بخوانند و آنقدر سنگ بر سر و روی او پرتاب کنند که با زجری ناگفتنی بمیرد؟ دوست من گفت: تو در ایران نیستی و مردم را نمی‌شناسی. به من بگو آن هزاران نفری که از ساعت یک بامداد به محل سنگسار آمده بودند و تمام شب را بیدار مانده بودند، تا یک «جای خوب» برای تماشای مرگ یک زن بگیرند، آنها از کدام تبارند؟! یک ملت وقتی زنده و بیدار است که دارای فرهنگ غنی و گسترده باشد. خود را و جهان اطراف خود را شناخته باشد، آزادی برای او معنایش این نباشد که هرچه من می‌گویم درست است و تو باید به من گوش بدهی.

Read more >>

این بود هدیه آری به جمهوری اسلامی برای نسل بعد ازانقلاب

سپتامبر 17, 2010 بیان دیدگاه

Arap7881

اگر شجاع باشیم پیروزیم

سپتامبر 17, 2010 بیان دیدگاه
شجاعت حلقه ی گمشده ای است که می تواند یک ملت چند میلیونی را از سلطه اندکی رها سازد
ترس ما سبب جسارت دشمن و جسارت ما سبب ترس دشمن می شود. موضوع زیاد پیچیده نیست
در یک نبرد هر طرف که بترسد به شکست و ذلت می افتد و هر طرف که شجاعت به خرج دهد رنگ پیروزی را خواهد یافت
ترس را نمی توان با حرف و دلداری و شعار و قصه برطرف کرد، فقط عمل می خواهد، عمل توام با شجاعت
اگر ترس را کنار نگذاریم هر یک نفر از آنها هزار نفر ما را به اسارت می کشد و اگر ترس را دو ر افکنیم هر یک نفر از ما در مقابل هزار نفر آنها خواهد ایستاد
فقط ملت های شجاع رنگ آزادی را خواهند دید
با آگاهی بر این که ما نه دراسارت واقعی دشمن که در اسارت ذهنی ترس خویش هستیم بر این موضوع مسلط شده و اقدام کنیم
با رفتن به سوی کنش های مبارزاتی ریشه ی ترس را که در عرصه ی اجتماعی چیزی جز اتفعال نیست از میان ببریم
سعادت و بهروزی فردا در گرو شجاعت امروز ماست
نسل فردا می تواند از اما به عنوان پدران و مادران ترسو، بزدل و تسلیم شده و یا شجاع، دلیر و مبارزه جو نام برد، انتخاب با ماست
سازمان خودرهاگران بر این باورست که زنده کردن روح دلاوری و خطر پذیری در میان ایرانیان از ضروریات هر مبارزه ی درازمد و هر نوع تغییر بنیادینی می باشد
ما سفارش می کنیم که با کنار گذاشتن ترس و وحشت به خود و قدرت خویش و ضرورت حفظ شرافت خویش باور آوریم و بدانیم که اگر شجاع باشیم پیروزیم
Source : Khodrahgran

پرسش و پاسخ رضا پهلوی با هم میهنان درون و برون مرز در بيلوکس

سپتامبر 16, 2010 بیان دیدگاه

اصول و روش های براندازی دیکتاتوری

سپتامبر 16, 2010 بیان دیدگاه

khodrahagran
طرحریزی استراتژی عملیاتی مبارزه: هر چقدر که استراتژی محور برای تشریح وضعیت مبارزه و ساقط کردن رژیم دیکتاتور کامل و مورد پسند باشد، هرگز به خودی خود اجرا نشده و لازم است که یک سری استراتژی های عملیاتی بمنظور تضعیف و غلبه بر رژیم فراهم شوند. استراتژی های ویژه عملیاتی در بر گیرنده ی سری عملیاتی تاکتیکی و روش هایی خواهند بود که بتوانند ضربه هایی موثر به رژیم وارد کنند، به همین جهت تاکتیک ها و روش ها بایستی با دقت کامل و به منظور به ثمر رساندن استراتژی و هدف های مختص به خود انتخاب شوند. از این رو بحث را در اینجا و در این مورد متمرکز می کنیم: همان گونه که رئوس طرحریزی نظامی ( وضعیت نیروها- پشتیبانی لجستیکی -مهمات و وضعیت جغرافیائی و …) بایستی از سوی افسران عملیاتی مطالعه دقیق شده بر مبنای آن طرح عملیاتی را نوشت، طرحریزان استراتژی عملیاتی در مبارزه و نافرمانی مدنی و براندازی نیز بایستی آگاهی و شناخت کامل از نتیجه و تاثیر روش هاس انتخاب شده در طول مبارزه داشته باشند. شناخت و باور به طبیعت مبارزه مدنی و منفی، داشتن امکانات و بقیه عوامل لازم برای مبارزه، خود بخود استراتژی را ایجاد نکرده برای بهم پیوستن تمام اجزا و عملکرد صحیح نیاز به اندیشه هایی با آگاهی و قدرت خلاقیت می باشد. پاسخ به پرسشهائی که در زیر مطرح می شوند در این راه کمک نموده و به آگاهی بیشتر خواهد انجامید.  
یک- نقش هرکدام از هدف های عملیاتی در راه رسیدن به هدف نهائی موزاییک هائی که باید درکنار هم قرار گرفته و نقش را کامل کنند.  دو- برگزیدن روش های ویژه عملیاتی و یا سلاح های سیاسی که در پیشبرد هدفهای مشخص بکار گرفته می شوند. باید به این نکته توجه داشت که رسیدن به هدفهای بزرگتر لازمه اجرای عملیات محدود تاکتیکی و بکار بردن روش های است که عرصه را بر نیروهای دیکتاتور تنگ کرده و در مجموع آنها را وادار به عقب نشینی نموده و مبارزین را به هدف های عملیاتی مورد نظر می رسانند.  سه- تعیین نقش عوامل اقتصادی و اینکه آیا، کی ، و چگونه می توان آنها را وارد و با حرکت مبارزه ترکیب کرد.  چهار- از پیش برگزیدن ساختار کادر راهبری و این که چه نوع راهبری و سیستم ارتباطی در به حرکت آوردن و پیشبرد مبارزه بهترین نتیجه را خواهد داشت و این که چه وسایلی برای برقراری و حفظ ارتباط با مبارزین، دادن آگاهی، دادن رهنمود و اعلام تصمیم گیری ها، مورد نیاز و کدام را در اختیار خواهیم داشت. مثلا رادیوی بی بی سی که در زمان انقلاب سال ۵۷ جوابگوی همه این نیاز ها بود

پنج: راه رساندن اخبار واقعی مبارزه به مردم عادی، نیروهای رژیم، و خبرگزاری های بین المللی چیست؟ گزارشات بایستی همیشه بر مبنای واقعیت بوده انتشار اخبار نادرست و شایعات به اعتبار اخبار و نتیجتا مبارزه آسیب خواهد رساند.
شش: برنامه هایی برای خودیاری اجتماعی، فرهنگی , (مدارس و دانشگاهها و …) اقتصادی و سایر فعالیت های روزمره مردم برای تامین نیاز های اجتماعی. این برنامه ها می توانند به وسیله کسانی که فعالیت مستقیم در مبارزه ندارند اجرا گردد.
هفت: مشخص کردن کمک هایی که نیاز است از خارج از کشور برای پشتیبانی و پیشبرد هدفهای مختلف مبارزه دریافت شود. چگونه می توان بدون این که مبارزه داخلی را به آنها وابسته ( با محاسبه این که این کمک ها احتمالی بوده و تضمین شده نیستند) حداکثر استفاده را از آنها نمود.

باید توجه کنیم که از چه گروهها و سازمانهایی برای این منظور استفاده کنیم، مانند حرکت های مختلف اجتماعی، سازمانهای غیر دولتی، گروههای دانشجویی، کارگری، دول خارجی، سازمان ملل و اقمار آن مانند حقوق بشر، رفع تبعیض از زنان و غیره.

افزون بر این، نیروهای مقاومت بایستی خود یاری برای حفظ نظم و برقراری انظباط اجتماعی در طول مبارزه بر علیه رژیم دیکتاتور را نیز به عهده بگیرند. این کار علاوه بر رفع نیازهای معمول اجتماعی، ادعای رژیم را برای ابراز خشونت و خفقان به نام برقراری نظم اجتماعی و حمایت از مردم بی گناه را نیز بی ارزش خواهد نمود.

پخش و قبولاندن ایده عدم همکاری در میان مردم:

برای موفقیت در حرکت نافرمانی مدنی، حتما لازم است که ایده همکاری به مردم تفهیم و انجام آن از آنها خواسته شود. چکیده ی این فلسفه چنین است که اگر تعداد کافی از مردم تحت فشار به مدت لازم با دیکتاتورها همکاری نکرده و چرخ های آنان را از گردش باز دارند با وجود تمام فشارها و خشونت ها، فشار آورنده ها به تدریج تضعیف شده در نهایت از پا خواهند افتاد. معمولا و به ویژه در موقعیت امروزه، مسلما مردم تا اندازه ای از این فلسفه و روش های مختلف عدم همکاری آگاهی دارند. با وجود این، دستگاههای تبلیغاتی و افراد کنشگر باید سعی در مقبولیت و عمومیت بخشیدن عدم همکاری بنمایند. هنگامی که این فکر در میان مردم ترویج، تشویق و تفهیم شد، در آن زمان، مردم با آگاهی کامل از انگیزه و نتیجه کار هاشان در زمان درخواست رهبران و یا به صورت خود جوش به آن تن داده، همزمان انواعی دیگر و راههایی دیگر و ابتکاری را ابداع نموده و آنها را انجام خواهند داد.

با وجود این که خطر های زیاد و اشکالات فراوان در ایجاد و برقراری سیستم های خبری و ارتباطی به منظور هماهنگی و دادن رهنمود به مبارزین وجود دارد ( نمونه ی اشکالات فنی و پارازیت انداختن بروی فرستنده های ماهواره ای و تلفن های موبیل و درگیر موانعی که رژیم اسلامی به وجود آورده است) در عمل دیده شده که این کار در نهایت شدنی است و حتی در زمان رژیم نازی هیتلری و کمونیسم در شوروی، گروههای مقاومت می توانستند نه تنها در میان خود ارتباط برقرار کنند، بلکه با چاپ و انتشار روزنامه های مخفی، اعلامیه ها و شبنامه ها، و ده ها راه ابتکاری دیگر با سایر گروههای مبارز در تماس دائم باشند. در حرکت های سال های اخیر از طریق رادیو، نوارهای صوتی، نوار و دیسک ویدیوئی و صوتی و در نهایت امروز از طریق اینتر نت و ماهواره امکان پخش برنامه های رادیویی و تلویزیونی برروی طول موجهای متوسط و مخصوص ماهوارهایی که مورد استفاده خود رژیم اسلامی نیز هستند وجود دارند.

همان گونه که پیش از این نیز گفته شد، همزمان با برقراری آمادگی های لازم برای شروع مبارزه مدنی، خطوط اصلی مقاومت باید مشخص شده به آگاهی مردم برسد. این آگاهی موارد و شرایطی را که تحت آنها مردم بایستی عدم همکاری را آغاز کنند روشن نموده و چگونگی انجام آنرا نیز به آگاهی همگان خواهد رسانید. در این حالت حتی اگر در راستای حرکت حکومت بتواند کانال های ارتباطی را مسدود نموده و راهنمایی های لازم به موقع به آگاهی مردم در صحنه نرسد، آنها قادر خواهند بود که با دانستن از پیش، خطوط اصلی را دنبال کرده و راهکارهای رسیدن به هدف های مشخص را دانسته و دنبال کنند. این کار همزمان شایعات و اخبار دروغین و دستورات انحرافی را که از سوی رژیم برای ایجاد اغتشاش و شروع به سرکوبی پخش خواهد شد خنثی می نماید.

برخورد با عملیات سرکوب گرانه

طراحان استراتژیک باید پیشاپیش عملیات سرکوبگرانه و به ویژه خشونت بار عوامل رژیم را در مقابل مردم برآورد و پیش بینی کنند. اکثر این روش ها با توجه به برخورد های سال پیش و روش های بکارگرفته شده از سوی مزدوران رژیم، شناخته شده هستند، ولی در مراحل بعدی که خشونت بارتر و برای ادامه بقای رژیم خواهد بود، نیازبه برآورد بیشتر خواهد بود. لازم است روش هایی ابداع شوند که نحوه ی برخورد و واکنش در مقابل این گونه عملیات روشن و برای همگان نیز توضیح داده شود،که تا سرحد امکان از ادامه سرکوب و شکست مردم کاسته شود.

از نظر تاکتیکی و در مواقعی ویژه، دادن اخطار های لازم به مردم در باره ی عملیات سرکوب و خشونت بار رژیم، به آنها کمک خواهد کرد که با اگاهی از ریسک موجود و با ارده ی قوی تری در مبارزه شرکت کنند و مسئولین رژیم هم خواهند دانست که ورقی پنهان در آستین ندارند و عملیاتشان پیش بینی شده است. در صورت پیش بینی خشونت زیاد، لازم است که پرسنل لازم و وسائل مورد نیاز کمک های اولیه و پانسمان زخم و دیگر لوازم در اختیار مبارزین گذاشته شده و یا از آنان خواسته شود که به طور داوطلب این گروه ها را تشکیل دهند.

در طول مبارزه، استراتژیست ها باید تاکتیک ها و متد هایی را پیشنهاد کنند که همزمان با کمک به رسیدن به هدف نهایی، منتج به حداقل خشونت سرکوبگرانه و یا حتی حذف آن بشود. بطور مثال تظاهرات خیابانی در عین حال که نمایانگر احساسات و عقاید مردم است، ممکن است در صورت بروز خشونت منجر به تلفات جانی و کشته و زخمی زیادی از مردم بشود. با توجه به دکترین رژیم اسلامی که همه کشته ها و زخمی ها را اراذل و اوباش و مخالف با اسلام و انقلاب معرفی کرده و جنایات خود را توجیه می کند، شاید که آن تظاهرات و دادن تلفات سنگین به آن مقدار که مردم تنها در خانه بمانند و عدم همکاری عظیم و یکپارچه ای را اعمال کنند، در ضربه زدن به پیکر رژیم موثر نباشد.

باید در نظر داشت که روش ها همیشه یکسان نیستند و بر اساس تاکتیک های مختلف در زمان ها و مکان های مختلف روش های مختلف نیز بکار گرفته می شوند.

در مواقعی ممکن است بنظر بیاید که تاکتیک کشیدن مردم به خیابان ها و تظاهرات و شعار برای رسیدن به هدفی مشخص مورد نیاز باشد. در این حالت اولین سئوال باید این باشد که در مقابل تلفاتی که می دهیم چه امتیازی را بدست خواهیم آورد و آیا این امتیاز ارزش استراتژیکی در مقابل بهای پرداخت شده را دارد یا خیر؟ سئوال دوم این که آیا تظاهر کنندگان این ظرفیت و انظباط را دارند که در مقابل خشونت و تلفات مقاومت کرده و خود به خشونت متقابل متوسل نشوند؟ چگونه می توان از آن جلوگیری کرد؟ ( در خواست های مکرر از مبارزین و تظاهر کنندگان، اعلام کتبی در دستور العمل ها و اظهار نامه ها، پخش اعلامیه برای دعوت مردم به عدم خشونت، تعیین عده ای برای نگهبانی نظم و …) از جمله این گونه پیش بینی ها هستند که باید بررسی گردد آیاو تا چه حدی موثر هستند.

همچنین باید به اگاهی مردم برسد که تعدادی از عوامل رژیم در داخل تظاهر کنندگان و یا رو در روی آنان، آنها را تحریک و تشویق به خشونت خواهند نمود و از مردم خواست که آنها را طرد کنند
Source: Khodrahagran

!حالا با قرآن‌های نسوخته چه کنیم؟

سپتامبر 15, 2010 بیان دیدگاه

 میرزاآقا عسگری.مانی – Nevisa.de

تری جونز کشیش مسیحی در فلوریدای آمریکا اعلام کرده بود که او و پیروان کلیسایش «برای هشدار درباره‌ی اصول اعتقادی و ایدئولوژی اسلام که از آن نفرت دارند»، قرآن را در روز شنبه ۱۱ سپتامبر ۲۰۱۰ به آتش خواهند کشید. این واکنش یک آمریکائی مومن بود که در پاسخ به عمل تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به مرکز تجارت جهانی در نیویورک حدود ۳۰۰۰ نفر از هم میهنانش را از دست داده است. البته فشارهای دولت آمریکا و سیاستمداران دیگر نگذاشت آقای جونز ایده‌اش را عملی کند. اما اگر هم آن ایده عملی می‌شد، از جهالتِ دینی و بنیادگرائی اسلامی چیزی کاسته نمی‌شد. آن اقدام تنها می‌توانست بهانه به دست دکانداران دین روحانیون شارلاتان و سیاستمداران حقه‌باز بدهد تا بیش از پیش در شیپور گوش‌خراش دین داری بدمند. از سوئی دیگر، اگر براستی پاسخ به کشتار ۳۰۰۰ نفر توسط افراط‌گراهای مسلمان؛ سوزاندن قرآن است، پس پاسخ ایرانیان که در ۱۴ قرن گذشته میلونها نفرشان قربانی تروریسم اسلامی شدند چه باید باشد؟ جمهوری اسلامی تنها در ۳۱ سال گذشته، چند صد هزار ایرانی – که بسیارانشان مسلمان هم بودند- را بخاطر دگراندیشی؛ زندانی و شکنجه کرد و سرانجام به جوخه‌ی اعدام سپرد. با حساب آقای جونز ایرانیان نه تنها باید تمام قرآن‌های موجود درجهان را بسوزانند، بل که باید بروند زیارتگاه‌های قم، مشهد، کربلا و حتا کعبه را هم به آتش بکشند. اما آیا براستی با آتش‌زدن کتاب‌های دینی یا زیارتگاه‌ها، دین‌باوری از میان خواهد رفت؟ خرافه‌سازی و جهالت از بین خواهند رفت؟ مگر در سده‌های پیشین بارها چنین اقداماتی (حتا سوزاندن کعبه) صورت نگرفته بود؟ نتیجه‌اش چه بود غیر از برخاستنِ افعی‌های قرن بیستمی‌ی مانند: حزب‌الله درلبنان، حماس درغزه، حکومت اسلامی در ایران، جهاد در الجزیره، طالبان درافغانستان، القاعده در خاورمیانه، و…؟ سکوت در برابر تروریستها و حکومتهای آدمکشِ «دین رحمانی‌ی محمد و الله»، آنها را جری می‌کند، و اقدام متقابل هم آنها را جری‌تر. پس براستی چه باید کرد؟ بی‌گمان آقای تری‌جونز دلایل مُتقنی داشته ودارند تا توانسته‌اند پیروانشان را قانع کنند که «اسلام و قرآن خطری برای تمام بشریت در تمام جهان هستند». براستی که ادله و براهین فراوان و قانع‌کننده‌ای نزد بسیارانی از اهل اندیشه درجهان بوده وهست که می‌توانند بنیان‌های همه‌ی ادیان، دکانداران دین، خرافه‌سازان، آخوندها و سیاستمداران دین‌ابزار را افشا و خنثی کنند. دین نتیجه‌ی ناآگاهی است. تنها خورشید دانائی می‌تواند برادری انسانها را بر کره‌ی دین‌زده‌ی زمین بتاباند. خون ما و آسیابِ اسلام:  ما ایرانیانِ بزورمسلمان‌شده‌ که بنام اسلام و به‌دست «سربازان اسلام ناب محمدی» مورد دهها نوع تجاوز، سرکوب و تحقیر قرار گرفته‌ایم نیز دلایل فراوانتری برای رد حکومت دینی، رد تروریسم دولتی با نام اسلام داریم. ما ایرانیانی نیش خورده از افعی روحانیت، دلایل پرشماری در افشای فلج فکری‌ی ناشی از دین‌مداری و دین‌داری داریم. ناسازگاری فرامین دینی با واقعیت اجتماعی از ما ایرانیان ملتی ساخته است با دو شخصیت همستیز. با دو روان متضاد، با دوچهره‌ی همگریز. چهره‌ای که بناگزیر و از ترس در بیرون از خانه تظاهر به اسلام و دینمداری می‌کند، و چهره‌ای که چون به خلوت می‌رود آن کار دیگر می‌کند

 و چون این دوچهره‌‌گی ۱۴ قرن طول کشیده است، روان اجتماعی مردم ایران دوپاره شده است. «تقیه‌ی دینی» منجر به روانپریشی اجتماعی‌ی شده است. ما که خود در مردابِ پریشان‌روانی برخاسته از جامعه‌ی متظاهر به اسلام زاده شده‌ایم؛ و در گنداب خرافه‌باوری بزرگ شده‌ایم، صدها بار بهتر از کشیش تری جونز که تنها می‌خواهد دین خود را جانشین دینی دیگر کند می‌توانیم ستون‌های موریانه‌خورده‌ی دین را با عقل و نقل درهم بشکنیم. اما مشکل اینجاست که نه آزادی آقای تری جونز را داریم، نه پشت و پناهی جهانی.

در برابرِ نواندیشان ایرانی:

دستگاه عریض و طویل روحانیت،

سپاه چند میلیون نفری محمد،

دستگاه‌های تبلیغاتی و دین‌پراکنی انگلیس و آمریکا،

توطئه‌های جهانی برای مسلمان نگهداشتن کشورهائی مانند ایران

حضور فعالِ «روشنفکران» ترسو و میانمایه‌ی چپ و راست ایرانی،

و توده‌های سرفروبرده درچاه جمکران قرار دارند.

اینها نه گذاشته‌اند و نه می‌گذارند که پایه‌های تئوریک دین‌خوئی در ایران بگونه‌ای بنیادین، در بوته‌ی داوری و سنجش قرار گیرند. در گذشته و امروز ایران حتا بخشی از قربانیان اسلام در ایران، مانند توابان سیاسی‌ی زانوزده، در خدمت دین و حکومت دینی در آمده‌اند. باری، بسیارانی از ما ایرانیانی که وادار شده‌ایم در خون خود شنا کنیم، ما که با خونمان آسیاب اسلام به چرخش درآمده، اسلام را بیشتر از آقای تری جونز می‌شناسیم. اما باور به قرآن‌سوزی نداریم. چرا؟

گرچه: نرود میخ آهنین بر سنگ!

به باور من بجای سوزاندن کاغذهائی که آیات این یا آن دین بر آن نگاشته شده، باید باب یک گفتگوی جهانی باز، بی‌دروغ، روشن و کارا را میان نمایندگان دستگاه‌های مختلف دینی، مذهبی و فلسفی گشود. ما در دوران رسانه‌های فراگیر جهانی زندگی می‌کنیم. ای کاش کلیسای تری جونز، مرکزیت القاعده، حکومت تروریستی ولی فقیه در ایران و سرکردگان تروریستهای اسلامی اسلحه، کبریت، فتوا و کشتار را کنار بگذارند و درآمدهای مفتشان را خرج رسانه‌های بی‌طرفی کنند که در آن مناظره‌هائی باز و آزاد برسر اصل ادیان و اینکه اصالت و حقانیتی دارند یا نه، و این که آیا بکار مردم امروز جهان می‌آیند یا نه صورت بندد .باید بجای جنگ ادیان به گسترش آگاهی ودانش بشر اندیشید.

درخت تو گر بار دانش بگیرد

به زیر آوری چرخ نیلوفری را

باید ریشه‌های واپسماندگی را شناخت. باید بدانیم چرا ملت‌هائی مانند ملت ایران هنوز دردوران اسطوره، دین، خرافات مزخرف و فانتزی‌های بیمارگونه زندگی می‌کنند؟ باید دریابیم که چرا شماری از مسلمانان؛ کمربند انتحاری را از دست آخوند یا پیشوای دینی‌اشان می‌گیرند و داوطلبانه برکمر می‌بندند؟ آیا سوزاندن قرآن؛ شمار اینگونه انتحاری‌ها را کاهش خواهد داد یا به تعداد آنان خواهد افزود؟

نه تنها باید دلایلی که آقای جونز و پیروانشان در سوزاندن قرآن دارند در مناظره‌ها و دیالوگ‌های جهانی بیان شوند، همچنین باید آن پیشوایان دینی و سیاسی که کمربند انتحاری الله را بر کمر جوانان مسلمان می‌بندند بیایند و دلایل خودشان را در رد نظرات آقای تری جونز ارائه دهند. این دکانداران دین چه مسلمان باشند و چه به دینی دیگر باور داشته باشند همه تقریبا از یک قماش‌اند و بهتر از هرکس دیگری می‌توانند مچ یکدیگر را بازکنند! باید بگذارند رهبران دین اسلام، سرکردگان روحانیت مسلمان و طراحانِ تروریسم اسلامی هم بیایند و رودرروی مخالفان، دلایل خود را برای به آتش کشیدن جهان و کشتار انسانها بیان کنند. شاید از درون دیالوگها بتوانیم از منجلاب نادانی دورتر شویم. هرچند گفته‌اند: «نرود میخ آهنین بر سنگ» اما کلمه نافذتر از کبریت و آتش است، و استدلال قوی‌تر از ترور.

جهان و کمربند انتحاری دین

کیست که خشم آقای تری جونز و پیروانش علیه تروراسلامی و بنا کردن مسجدی به جای برج‌های دوقلو را درک نکند، اما احتمالا او خشم دین‌گّزیدگان را در برابر همه‌ی دکانداران دینی از جمله خودش درک نمی‌کند. این را تاریخ نشان داده است که دین‌باوران شمشیر دردست دارند وکمربند انتحاری درکمر! آنها اگر بتوانند دگراندیشان را با نام مرتد، کافر، بی‌دین و محارب با الله می‌کُشند؛ اگر نشد، کمربند انتحاری را بکار می‌بندند. همان‌گونه که آدم‌سوزی‌ی کلیسای قرون وسطی نشان داد. همانگونه که جنگ‌های صلیبی نشان داد. همانگونه که محمد و پیروانش در مدینه نشان دادند. همانگونه که ترکان عثمانی در کشتار ارامنه نشان دادند. و نیز، همین‌گونه که آقای تری جونز با پیشنهاد قرآن‌سوزی‌اش، خودسوزی سیاسی و دینی کرد.
Source : http://www.nevisa.de/