متن کامل فرمان اجرایی اوباما در انسداد دارایی عوامل سرکوبگر رژیم
(1) اهدای هر گونه کمک یا تأمین هزینه، کالا یا خدمات از طرف، به، یا به نفع هر شخصی که دارایی وی یا منافع حاصل از آن دارایی پیرو این فرمان مسدود شده است؛ و
(2) دریافت هر گونه کمک یا تأمین هزینه، کالا، یا خدمات از طرف چنین شخصی.
(د) ممنوعیت های زیر شاخۀ (الف) در این بخش اعمال می شوند، به استثنای حد تعیین شده در قوانین، یا در مقررات، احکام، دستورات، یا مجوزهایی که ممکن است پیرو این حکم صادر شوند، و علیرغم هر گونه قراردادی که تا قبل از تاریخ اجرای این حکم بسته شده باشد یا هر جواز یا پروانه ای که قبل از این تاریخ داده شده باشد.
بخش 2. (الف) هر معامله ای از طرف شخصی از ایالات متحده یا در داخل ایالات متحده که از اجرای این قانون سرپیچی یا از آن اجتناب کند، با هدف سرپیچی یا اجتناب از این قانون انجام شود، باعث نقض این قانون شود، یا کوششی در نقض هر یک از ممنوعیت های وضع شده در این فرمان باشد ممنوع است.
(ب) هر گونه تبانی برای نقض هر یک از ممنوعیت های وضع شده در این حکم ممنوع است.
بخش 3. به منظور اجرای این حکم:
(الف) واژۀ «شخص» به معنای هر شخص حقیقی و حقوقی است،
(ب) واژۀ «شخص حقوقی» به معنای شراکت، مشارکت، وکالت، معاملۀ مشترک، همکاری، گروه، زیر گروه، یا هر سازمان دیگری است.
(ج) واژۀ «شخص ایالات متحده» به معنای شهروند ایالات متحده، افراد خارجی دارای اقامت دائم، اشخاص حقوقی سازمان یافته تحت قوانین ایالات متحده یا هر حوزۀ قضایی و حقوقی در داخل ایالات متحده (از جمله شعبه های خارجی)، یا هر شخصی در ایالات متحده است؛
(د) واژۀ «حکومت ایران» شامل حکومت ایران، هر زیر شاخۀ سیاسی، سازمان، یا عامل وابسته به آن، و هر شخصی است که در اختیار حکومت ایران است و کنترل وی را حکومت در دست دارد، یا برای یا از جانب حکومت ایران عمل می کند؛ و
(ر) واژۀ «عضو خانواده،» با درنظر گرفتن یک فرد، به معنای همسر، فرزند، پدر و مادر، خواهر و برادر، نوه، مادر بزرگ و پدر بزرگ آن فرد است.
بخش 4. در مورد کسانی که دارایی و منافع حاصل از دارایی شان به موجب این فرمان مسدود شده است و ممکن است حضور قانونی در ایالات متحده داشته باشند، بنا به تشخیص من، با توجه به امکان انتقال آنی وجوه یا دارایی ها، اخطار پیشاپیش دایر بر اتخاذ چنین تدابیری به موجب فرمان، این تدابیر را بی اثر می سازد. بنا بر این تصمیم من این است که برای تأثیر بخشیدن به این تدابیر در ارتباط با وضع اضطراری ملی اعلام شده به وسیلۀ فرمان اجرایی 12957، نیازی به اخطار پیشاپیش در مورد تهیۀ فهرست یا تصمیمی که به موجب بخش 1(a) این فرمان اتخاذ شده است، وجود ندارد.
بخش 5. بدین وسیله به وزیر خزانه داری اختیار داده می شود تا در مشورت با وزیر امورخارجه به اقداماتی، از جمله وضع مقررات و ضوابط و به کار بردن همۀ اقتداری که به موجب IEEPA و نیز بر اساس شرایط مندرج دربند CISADA105(a)-(c) (22 U.S.C. 8514(a)-(c)) به رئیس جمهوری، تفویض شده، به غیر از آنچه که در بخش های 6 و 7 این فرمان تشریح گردیده و ممکن است برای اجرای مقاصد فرمان به استثنای مقاصد مندرج در بخش های 6 و 7 ضرورت داشته باشد، مبادرت ورزد. وزیر خزانه داری می تواند هریک از وظایف خود را به دیگر صاحب منصبان و سازمانهای دولت ایالات متحده در انطباق با قانون مربوط محول کند. همچنین به وزیر خزانه داری اختیار داده می شود تا در مشورت با وزیر امور خارجه اِعمال وظایف و چشم پوشی از اختیارات را که به موجب بخش 401(b) از CISADA (22 U.S.C. 8551(b)) در ارتباط با ضرورت برقراری یا حفظ تحریم ها طبق IEEPA و بخش 105(a) از CISADA (22 U.S.C. 8514(a)) به مورد اجرا بگذارد و این اعمال وظایف و چشم پوشی از اختیارات را مطابق با قانون مربوطه به نوبۀ خود به دیگران محول کند. همۀ سازمانهای اجرایی دولت ایالات متحده موظفند کلیۀ اقدامات لازم را در حوزۀ اختیارات خود برای اجرای مفاد این فرمان به عمل آورند.
بخش 6. به وزیر امور خارجه بدینوسیله اجازه داده می شود تا اختیارات و وظایفی را که به موجب بخش 105(a) ازCISADA (22 U.S.C. 8514(a)) در ارتباط با برقراری تحریم روادید که در بخش 105(c) از CISADA (22 U.S.C. 8514(c)) به رئیس جمهوری تفویض شده به مورد اجرا گذارد و آنها را مطابق با قانون مربوطه به نوبۀ خود به دیگران محول سازد. افزوده بر این، به وزیر امور خارجه اجازه داده می شود که وظایف و اختیاراتی را که به موجب بخش 105(c) از CISADA (22 U.S.C. 8514(c)) در رابطه با وضع مقررات و ضوابط مربوط به تحریم های روادید در آن بخش تشریح شده به اجرا بگذارد و نیز آنها را مطابق با قانون مربوطه به نوبۀ خود به دیگران محول سازد. همچنین بدینوسیله به وزیر امور خارجه اجازه داده می شود تا اِعمال وظایف و چشم پوشی از اختیارات را که به موجب بخش 401(b) از CISADA (22 U.S.C. 8551(b)) درارتباط با ضرورت برقراری یا حفظ تحریم ها طبق بخش 105(a) از CISADA (22 U.S.C. 8514(a)) به اجرا بگذارد و نیز این اِعمال وظایف و چشم پوشی از اختیارات را مطابق با قانون مربوطه به نوبۀ خود به دیگران محول کند. در اجرای وظایف و اختیاراتی که درجملۀ پیشین مورد اشاره قرار گرفت، وزیر امور خارجه با وزیر امنیت میهن در مورد غیر مجاز بودن امور تا آنجا که در محدودۀ اختیارات وزیر امنیت میهن است، مشورت خواهد کرد.
بخش 7. بدینوسیله به وزیر امور خارجه در مشورت با وزیر خرانه داری اجازه داده می شود تا فهرست های مقدماتی و به روز شده از اشخاصی را که تحریم روادید در موردشان اجرا می شود و یا دارایی و منافع حاصل از دارایی شان به موجب این فرمان مسدود شده است، به کمیته های مربوط کنگره که در بخش 105(b) از CISADA مورد رجوع قرار گرفته اند تسلیم دارد و این وظایف را مطابق با قانون مربوطه به نوبۀ خود به دیگران محول سازد. وزیر امور خارجه در مشورت با وزیر خرانه داری همچنین مجاز است اِعمال وظایف و چشم پوشی از اختیارات را که به موجب بخش 401(b) از CISADA (22 U.S.C. 8551(b)) درارتباط با ضرورت قراردادن یک شخص در فهرست مقرر شده به وسیلۀ بخش 105(b) از CISADA (22 U.S.C. 8514(b)) به اجرا بگذارد و نیز و اِعمال این وظایف و چشم پوشی از اختیارات را مطابق با قانون مربوطه به نوبۀ خود به دیگران محول سازد.
بخش 8. وزیر خزانه داری در مشورت با وزیر امورخارجه بدینوسله مجاز است تا به اقداماتی، از جمله وضع مقررات و ضوابط و به کار بردن همۀ اقتداری که به موجب IEEPA به رئیس جمهوری تفویض شده و ممکن است برای اجرای بخش 104از CISADA (22 U.S.C. 8513) ضروت پیدا کند مبادرت ورزد. وزیر خزانه داری می تواند هریک از وظایف خود را به دیگر صاحب منصبان و سازمانهای دولت ایالات متحده در انطباق با قانون مربوط محول کند.
بخش 9. وزیر خزانه داری در مشورت با وزیر امورخارجه بدینوسله مجاز است تا در مورد اوضاع و احوالی که به موجب آن انسداد دارایی و منافع حاصل از دارایی شخصی که نامش در فهرست ضمیمۀ فرمان گنجانیده شده دیگر لازم نباشد تصمیم بگیرد و اقدام لازم را برای اجرای این تصمیم به عمل آورد.
بخش 10. این فرمان به قصد برقراری هیچ حق یا امتیازی چه بنیادی و چه تشریفاتی که به طور قانونی یا به صورت سهم در مالکیت به وسیلۀ کسی علیه ایالات متحده، وزارتخانه، سازمانها، صاحبت منصبان، کارکنان، کارگزاران ایالات متحده یا هر شخص دیگری قابل اجرا باشد صادر نشده و چنین حق و امتیازی را بر قرار نمی کند.
بخش 11. تدابیر متخذه به موجب این فرمان در پاسخ به اقدامات دولت ایران بعد از امضای موافقتنامه های 1981 الجزیره اتخاذ شده و مقصود از آنها صرفا پاسخگویی به اقدامات اخیر است.
بخش 12. این فرمان، در ساعت 12:01 پیش از ظهر روز 29 سپتامبر2010 به وقت شرق آمریکا قوت اجرایی یافته است.
باراک اوباما
کاخ سفید
28 سپتامبر 2010
فهرست ضمیمه
اشخاص
1. محمدعلی جعفری [فرماندۀ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، متولد 1 سپتامبر 1957]
2. صادق محصولی [وزیر رفاه و تامین اجتماعی، وزیر سابق کشور و معاون سابق فرماندۀ کل نیروهای ارتش برای نیروهای انتطامی، متولد 1959]
3. غلام حسین محسنی اژه ای [دادستان کل کشور، وزیر سابق اطلاعات، متولد حدود 1956]
4. سعید مرتضوی [رئیس گروه ضربتی ضدقاچاق ایران، دادستان کل سابق، متولد حدود 1967]
5. حیدر مصلحی [وزیر اطلاعات، متولد 1956]
6. مصطفی محمد نجار [وزیر کشور و معاون فرماندۀ کل نیروهای ارتش برای نیروهای انتظامی، متولد 1956]
7. احمدرضا رادان [معاون رئیس پلیس، متولد 1963 یا 1964]
8. حسین تائب [معاون اطلاعاتی فرماندۀ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، فرماندۀ سابق نیروهای بسیج، متولد 1963]
….
برای انتشار فوری
29 سپتامبر 2010
امروز، پرزیدنت اوباما فرمان اجرایی را به امضاء رساند که تحریم هایی را بر مقامات ایرانی که در نقض جدی حقوق بشر در ایران مسئول یا همدست شناخته شده اند، اعمال می کند. با امضای این فرمان اجرایی، رئیس جمهوری هشت نفر را که در نقض شدید حقوق بشر در ایران پس از انتخابات جنجالی ریاست جمهوری 2009 دست داشتند مورد تحریم قرار داد، و اسامی آنان را به فرمان اجرایی خود ضمیمه کرد.
این افراد عبارتند از: محمدعلی جعفری، فرمانده کل سپاه پاسداران؛ صادق محصولی، وزیر کنونی رفاه و تامین اجتماعی و وزیر سابق کشور؛ غلامحسین محسنی اژه ای، دادستان کل کشور و وزیر سابق اطلاعات؛ سعید مرتضوی، دادستان سابق عمومی و انقلاب تهران؛ حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات؛ مصطفی محمد نجار، وزیر کشور و معاون فرمانده کل قوای نیروهای انتظامی؛ احمدرضا رادان، معاون فرمانده نیروهای پلیس ملی ایران؛ حسین تائب، معاون فرمانده اطلاعات سپاه پاسداران و فرماندۀ سابق نیروهای بسیج سپاه پاسداران.
این فرمان اجرایی ابزار دیگری را جهت هدف قرار دادن موارد نقض حقوق بشر به دست مقامات دولتی ایران در اختیار ایالات متحده می گذارد. در نتیجه، تمام دارایی ها در ایالات متحده یا دارایی هایی که در دست یا تحت کنترل آمریکایی ها هستند و به افراد مذکور در این ضمیمه به نحوی بهره می رسانند، مسدود شده و اتباع ایالات متحده از انجام معاملات با آنها منع می شوند. افراد مذکور در ضمیمۀ فرمان اجرایی ریاست جمهوری، مورد تحریم های روادیدی نیز قرار می گیرند.
پرزیدنت اوباما افرادی را که از آنها در فهرست ذیل نام برده شده برای اعمال تحریم ها شناسایی کرده و اسامی آنها را به فرمان اجرایی خود ضمیمه کرده است:
محمدعلی جعفری، فرمانده سپاه پاسداران جمهوری اسلامی است. جعفری به عنوان فرمانده سپاه پاسداران جمهوری اسلامی، رهبری نیروهای بسیج را طی انتخابات ریاست جمهوری در ژوئن 2009 به عهده داشت. نیروهای بسیج تحت فرماندهی او در ضرب و شتم، کشتار، و بازداشت های خودسرانه، و بازداشت تظاهرکنندگان مسالمت جو شرکت داشتند.
صادق محصولی در حال حاضر وزیر رفاه و تامین اجتماعی است. او در زمان انتخابات ریاست جمهوری 2009 وزیر کشور بود. محصولی به عنوان وزیر کشور فرماندهی تمام نیروهای پلیس و مأموان امنیتی وزارت کشور را به عهده داشت. نیروهای او در حملات به خوابگاه های دانشگاه تهران در 15 ژوئن 2009، ضرب و شتم شدید و بازداشت دانشجویان مسئول بودند. دانشجویان بازداشت شده در زیر زمین ساختمان وزارت کشور مورد شکنجه و بدرفتاری قرار گرفتند؛ تظاهرکنندگان دیگری در بازداشتگاه کهریزک که توسط نیروهای پلیس و تحت فرماندهی محصولی مدیریت می شد، شدیداً مورد سوءرفتار قرار گرفتند.
غلامحسین اژه ای در حال حاضر دادستان کل کشور است. محسنی اژه ای تصدیق کرده است که به عنوان وزیر اطلاعات وقت طی انتخابات ریاست جمهوری 2009، مجوز برخورد با تظاهرکنندگان و بازداشت آنها را طی دورۀ تصدی خود در این سمت صادر کرده بود. در نتیجه، تظاهر کنندگان بدون هیچ اتهام رسمی علیه آنها بازداشت شدند و طی دوران بازداشت مورد ضرب و شتم و حبس انفرادی و محرومیت از حقوق خود به دست مأموران اطلاعاتی تحت فرماندهی اژه ای قرار گرفتند. افزوده بر این، چهره های سیاسی تحت بازجویی های غیرقابل تحمل، ازجمله شکنجه، سوءرفتار، ارعاب، و تهدید علیه اعضای خانواده، مجبور به اعترافات دروغ شدند.
سعید مرتضوی دادستان کل سابق تهران است. او در سمت دادستان کل حکم جامع بازداشت و زندان صدها فعال، روزنامه نگار، و دانشجو را صادر کرد و مسئول فرستادن آنها به بازداشتگاه کهریزک بود، جایی که شکنجه و سوء رفتار با بازداشت شدگان به مرگ چند تن از آنها منجر شد. مرتضوی در اوت 2010 پس از بررسی قوۀ قضایی ایران دربارۀ نقش وی در مرگ سه مرد که به دستور او پس از انتخابات بازداشت شده بودند، از سمت خود برکنار شد.
حیدر مصلحی از اوت 2009، وزیر اطلاعات کشور بوده است. تحت فرماندهی او، وزارت اطلاعات همچنان به اعمال گسرتردۀ بازداشت های خودسرانه و ارعاب تظاهرکنندگان و مخالفان ادامه داده است. وزارت اطلات همچنان مدیریت بند 209 زندان اوین را به عهده دارد. بسیاری از فعالان به خاطر فعالیت های مسالمت آمیزشان علیه دولت حاکم در این بند زندانی هستند. بازجویان وزارت اطلاعات زندانیان بند 209 اوین را مورد ضرب و شتم، و بدرفتاری های روحی و جنسی قرار داده اند. در ماه های اخیر، زندانیان بند 209 زندان اوین از اخذ اعترافات اجباری و مداخلۀ وزارت اطلاعات در روند قضایی گزارش داده اند؛ یکی از بازداشت شدگان بند 209 پس از اعتراف اجباری اعدام شد و یکی دیگر نیز به خاطر عدم موفقیت در اخذ اعتراف به اعدام رسید. به عنوان وزیر اطلاعات، مسئولیت ادامۀ سوء رفتارها بر دوش مصلحی است.
مصطفی محمد نجار در نوامبر 2009 جهت «حصول اطمینان از نظم و امنیت»به سمت معاون فرمانده کل نیروهای نظامی با مسئولیت فرماندهی نیروهای پلیس، منتصب گشت. او رهبری واکنش دولت را در تظاهرات عاشورا، یکی از مقدس ترین روزها برای شیعیان که در سال 2009 مصادف با 27 دسامبر 2009 بود، به عهده داشت. طبق گزارش رسانه های دولتی 37 نفر در این روز کشته و صدها نفر دستگیر شدند. او در حال حاضر وزیر کشور است، و در این سمت فرماندهی تمام نیروهای پلیس، مأموران امنیتی وزارت کشور، و لباس شخصی ها را به عهده دارد.
احمدرضا رادان از 2008 معاون فرماندۀ نیروهای پلیس ملی ایران بوده است. رادان به عنوان معاون فرمانده نیروهای پلیس ملی ایران مسئول ضرب و شتم، کشتار، بازداشت و زندان خودسرانه تظاهرکنندگان به دست نیروهای پلیس بود. افزوده بر این، به گفتۀ چندین تن از بازداشت شدگان که به بازداشتگاه کهریزک برده شده بودند- بازداشتگاهی که سه تن از تظاهرکنندگان جان خود را در اثر شکنجه و سوءرفتارها از دست دادند- رادان شخصاً در کهریزک حضور داشته و در ضرب و شتم و بدرفتاری با بازداشت شدگان شرکت داشته است.
حسین تائب در حال حاضر معاون فرمانده اطلاعات سپاه پاسداران است. به عنوان فرمانده نیروهای بسیج مجلس، هنگام انتخابات ریاست جمهوری در ژوئن 2009، نیروها تحت فرماندهی تائب در ضرب و شتم، قتل های خارج از محدودۀ قضایی، دستگیری و بازداشت های خودسرانه تظاهرکنندگان مسالمت جو و دیگر فعالان سیاسی دست داشته اند.
اطلاعات شناسه
نام: محمد علی جعفری
یا: علی جعفری
یا: عزیز
یا: عزیز جعفری
محل تولد: یزد، ایران
تاریخ تولد: 1 سپتامبر 1957
___________________
نام: صادق محصولی
محل تولد: ارومیه، ایران
تاریخ تولد: 1959
____________________
نام: غلامحسین محسنی اژه ای
یا: غلام حسین اژه ای
محل تولد: اژه، ایران
تاریخ تولد: حدود 1956
_________________________
نام: سعید مرتضوی
محل تولد: میبد، یزد، ایران
تاریخ تولد: 1967
_________________________
نام: حیدر مصلحی
محل تولد: اصفهان، ایران
تاریخ تولد: 1956
____________________
نام: مصطفی محمد نجار
محل تولد: تهران، ایران
تاریخ تولد: 1956
____________________
نام: احمدرضا رادان
محل تولد: اصفهان، ایران
تاریخ تولد: 1963 یا 1964
____________________
نام: حسین تائب
یا: حسین طائب
یا: حسن تائب
محل تولد: تهران، ایران
تاریخ تولد: 1963
……………
فرمان اجرائی کاخ سفيد به کنگره ايالات متحده در زمينه بسط تحريمهای ايران
آغاز متن
کاخ سفید
دفتر سخنگو
برای انتشار فوری 29سپتامبر 2010
به کنگرۀ ایالات متحده:
به موجب قانون اختیارات اضطراری اقتصادی بین المللی (50 U.S.C. 1701 et seq.) (IEEPA),، بدینوسیله من به اطلاع می رسانم که من به صدور یک فرمان اجرایی مبادرت ورزیده ام که بر اساس آن تدابیری در رابطه با وضعیت اضطراری ملی، اضافه بر آنچه از طریق فرمان اجرایی 12957 مورخ 15 مارس 1995 اعلام گردید، اتخاذ می گردد.
در فرمان اجرایی 12957 رئیس جمهوری تشخیص داد که اعمال و سیاستهای دولت ایران تهدیدی به حال امنیت ملی، سیاست خارجی و اقتصاد ایالات متحده است. برای مقابله با آن تهدید، در فرمان اجرایی 12957 یک وضعیت اضطراری ملی اعلام گردید و ممنوعیت هایی در مورد برخی معاملات در رابطه با توسعۀ منابع نفتی ایران مقرر گردید. برای پاسخ بیشتری به آن تهدید فرمان اجرایی 12959 مورخ 6 مه 1995 تحریم های فراگیری را در زمینۀ مالی و بازرگانی بر ایران تحمیل کرد. سرانجام فرمان اجرایی 13059 مورخ 19 اوت 1997، فرمانهای اجرایی پیشین را تحکیم کرد و به توضیح آنها پرداخت.
من تشخیص داده ام که اعمال و سیاستهای دولت ایران در انتخابات ریاست جمهوری 12 ژوئن 2009 یا بعد از آن، از جمله پاسخ خشونت آمیز به تظاهرات مسالمت آمیز و ارتکاب تخلفات جدی نسبت به حقوق بشر، برقراری تحریم های اضافی را ایجاب می کند.
ممنوعیت های مندرج در فرمان اجرایی جدید، بخش 105(a) از قانون تحریم های جامع ایران، پاسخگویی و کاهش سرمایه گذاری سال 2010 (قانون عمومی 111-195) (CISADA) را از جمله در مورد برقراری تحریم ها به موجب IEEPA در ارتباط با هر فرد در فهرستی که در بخش 105(b)، به آن رجوع شده، به مورد اجرا می گذارد. من از کوششهای کنگره برای نشان دادن تعهد نیرومند و پایدار ایالات متحده به پیشبرد حقوق جهانی همۀ ایرانیان، و مجازات کسانی که این حقوق را زیر پای می گذارند، تمجید می کنم. معهذا این فرمان با برقراری تحریم هایی بر اساس IEEPA در مورد اشخاصی که وضع آنها به جای ضوابط مقرر در بخش 105(b) بیشتر با یک رشته ضوابط کلی تر منطبق است، از محدودۀ مقررشده در بخش 105 قانون CISADA فراتر می رود.
این فرمان دارایی و منافع حاصل از دارایی اشخاص مندرج در فهرست ضمیمۀ فرمان را که بنا به تشخیص من وضعشان با ضابطۀ نخست از سه ضابطۀ مشروحۀ زیر انطابق دارد، مسدود می سازد. فرمان همچنین ضوابطی را برای معرفی هایی توسط وزیر امور خارجه و وزیر خزانه داری در مشورت با وزیر امورخارجه و طبق توصیۀ او، ارائه می دهد:
· یکی ازمقامات دولت ایران یا شخصی باشد که از جانب دولت ایران (مشتمل بر سازمانهای شبه نظامی) عمل می کند و در 12 ژوئن 2009 یا بعد از آن در ارتکاب نقض حقوق بشر علیه اشخاص در ایران یا شهروندان ایران، یا افراد مقیم یا خانواده های آنها صرفنظر از این که این موارد نقض حقوق بشر در ایران صورت گرفته باشد، مسؤلیت یا همدستی داشته باشد؛
· به شکل عملی به فعالیتهای مشروحه در بخش 1(a)(ii)(A) فرمان کمک رسانده، آنها را سرپرستی کرده، از نظر مالی، مادی و فنی مورد حمایت قرار داده، یا کالاها و خدماتی در پشتیبانی از فعالیتهای مذکور یا برای هریک از اشخاصی که دارایی و منافع حاصل از دارایی آنها به موجب فرمان مسدود شده است تهیه و تدارک دیده باشد، یا
· درتملک یا تحت کنترل هریک از اشخاصی قرار داشته باشد که دارایی و منافع حاصل از دارایی آنها به موجب این فرمان مسدود شده است یا به طور مستقیم یا غیر مستقیم برای آنها یا از جانب آنها عمل کند و یا منسوب به چنین عملی شده باشد.
من به وزیر خزانه داری اختیار داده ام تا در مشورت با وزیر امورخارجه به چنین اقداماتی، از جمله وضع مقررات و ضوابط و به کار بردن همۀ اقتداری که به موجب IEEPA و نیز بر اساس شرایط مندرج در CISADA به رئیس جمهوری تفویض شده و ممکن است برای اجرای مقاصد مندرج در فرمان در ارتباط با عمل انسداد ضرورت پیدا کند مبادرت ورزد و چنین اقداماتی را مشتمل بر وضع مقررات و ضوابط و استفاده از همۀ اقتداری که به موجب IEEPA به رئیس جمهوری تفویض شده و ممکن است برای اجرای بند 104 قانون CISADA ضرورت پیدا کند، به کار بندد. من وظایف و اختیاراتی را که به موجب بندهای مربوطۀ CISADA در ارتباط با تحریم های روادید به رئیس جمهوری تفویض شده است به وزیر امور خارجه انتقال داده ام و همچنین در مشورت با وزیر خرانه داری وظایف تسلیم فهرست های مقدماتی و به روزشدۀ اشخاصی را که تحریم روادید در موردشان اجرا می شود ویا دارایی و منافع حاصل از دارایی شان به موجب این فرمان مسدود شده است،به کمیته های مربوط کنگره که در بخش 105(b) از CISADA مورد رجوع قرار گرفته اند، به وزیر امور خارجه محول ساخته ام. همۀ سازمانهای اجرایی دولت ایالات متحده موظفند کلیۀ اقدامات را در حوزۀ اختیارات خود برای اجرای مفاد این فرمان به عمل آورند.
فرمان که نسخه ای از آن ضمیمه است، در ساعت 12:01 پیش از ظهر روز 29 سپتامبر2010 به وقت شرق آمریکا قوت اجرایی یافته است.
باراک اوباما
کاخ سفید
28 سپتامبر 2010
وزارت امور خارجۀ ایالات متحده/کاخ سفید
رژیمی که مخالفان داخلی را "دشمنان خدا" اعلام میکند
ترجمه شده از مقاله چاپ شده توسط ریچارد هرتسینگر، مفسر روزنامهی آلمانی «دی ولت
یک مفسر آلمانی میگوید، غرب باید به رفتار کجدارومریز با ایران پایان دهد. دمکراسیهای غربی باید در قبال ایران موضعی قاطع و روشن اتخاذ کنند، آنهم نه فقط در مورد مناقشه اتمی بلکه همچنین در روابط تجاری و مسئله حقوق بشر
…………………………….
مفسر «دی ولت» مینویسد که «رژیم اسلامگرای ایران فقط به این دلیل بزرگترین تهدید و ننگ تمدن بشری نیست که احتمالا به زودی به سلاح اتمی دست مییابد، یا اینکه با صادر کردن ترور، منطقهی خاورمیانه را بیثبات میکند و یکی از موانع اصلی در برابر صلح خاورمیانه است.» از نظر هرتسینگر، «با نظامی که منتقدان داخلی خود را «دشمنان خدا» اعلام میکند، آنها را به طور سیستماتیک شکنجه میکند و صدها نفر را به اعدام میسپارد، زنان را به خاطر رابطهی نامشروع به مرگ از طریق سنگسار محکوم میکند، همجنسگرایان را به جرثقیلها آویزان میکند، نه فقط نمیتوان گفتوگوهای دیپلماتیک «عادی» داشت، بلکه حتا نمیتوان با این نظام مناسبات اقتصادی و تجاری عادی نیز برقرار کرد
…………………………..
از نظر هرتسینگر، تمام تماسهای رسمی با نمایندگان ایران باید قطع شوند، مگر آنکه پیش از هر تماس مسئولان این کشور را با نقض شدید حقوق بشر و پایمال کردن شأن انسانی در ایران رویارو ساخت. وی میگوید که نه فقط به خاطر برنامهی اتمی این کشور، بلکه جمهوری اسلامی باید پیامدهای نقض حقوق بشر خود را لمس کند. نویسنده هشدار میدهد، در صورتی که نتوان این نیروی غیرقابل پیشبینی مخرب را مهار کرد، آنگاه باید در انتظار بروز فاجعهای در خاورمیانه، و شاید هم در سطح جهان بود.
پیامی به دولتمردان غربی: آیا وقت آن نرسیده که با ملت ایران سخن بگویید؟
!خليفه و سلطان
Read more >>
مبارزه اجتماعی در رژیم جمهوری اسلامی
در یک سازماندهی خوب است که راهبران و مدیران آینده جامعه ساخته شده، رشد یافته و ارتقاء می یابند و عملا همه اعضا، شیوه مدیریت و رهبری را تجربه می کنند. در یک سازماندهی صحیح است که انسان مداری تجربه می گردد وبه نظرات همه ارج گذارده شده، رهبری جمعی شکل واقعی به خود گرفته ودرسازماندهی جنبش همگی نقش فعال پیدا می کنند، اگر چه مسئولیت هر فرد نیز مشخص و روشن است . به این گونه کار جمعی ارتقاء می یابد و ثمرات آن انرژی و توان بالاتری به جمع می بخشد. در یک سازماندهی خوب است که همۀ افراد خود را مسئول می دانند و خود را صاحبان واقعی جنبش و جامعه می دانند . در یک سازماندهی صحیح و پیشرفته است که افراد به طور واقعی و نه انتصابی، جایگاه درست خویش را در سازمان و یا نهاد اجتماعی که در آن قرار دارند در می یابند. در یک سازماندهی صیحح و مردمی است که بی توجهی و سلب مسئولیت معنا پیدا نمی کند؛ تضادهای کاری به آسانی حل گشته و بن بست ها درهم کوبیده می شوند. نیروهای آگاه و پیشتاز در یک جامعه، ابتدا مسئولیت سازماندهی و هدایت جنبش ها را به عهده داشته ودر روند مبارزه می باید آن را با مشارکت مردم در رهبری و هدایت آن، جنبش عمومی را به پیش برده و مردم سالاری در عمل آموخته و تجربه کنند. در روند مبارزه کادرهای ذیصلاح تربیت شده و می باید جمعاَ یک مبارزه را به پیش برند. باید آموخت که تنها در یک رهبری جمعی است که پیروزی جنبش و بقاء آن تضمین گشته و تاریخ اسارت و بندگی به پایان رسیده و محلی برای یک نظام دیگر دیکتاتور باقی نمی گذارد. و بدین گونه جامعه آزاد و دمکرات هرگز عقب گرد نکرده و واپس نمی رود. این شرطی است که با آن یک جنبش مردمی رشد و تکامل کرده، به بلوغ کامل دست یافته و در نهایت به سر منزل مقصود می رسد. همیشه در هر جامعه ای میوه چینانی در سر راه جنبش ها و انقلابات مردمی حضور می یابند، یک جنبش بالغ و رشد یافته به سادگی دوست را از دشمنان تشخیص داده و هیچ گاه میوه چینان فرصت این را نمی یابند که جنبش را به بی راه بکشند. ( میوه چینانی چون خمینی و آخونده های درنده و مفت خوار که حاصل تلاش های یک ملت را به غارت بُردند؛ چنان که تا کنون نیز این غارت به تمام معنا و در وسیع ترین شکل خود توسط آخوندهای جنایتکار حاکم و شرکا، همچنان ادامه دارد.) بنابراین، با آگاهی والهام از شیوه های مبارزاتی مردمان دیگر کشورها، زمینه ی ایجاد شیوه های موثر در جامعه خودمان را به وجود می آوریم. به کارگیری روشها و شگردهای مبارزاتی نیازمند به نبوغ و استعداد خاصی نیست، زیرا درجۀ خلاقیت ما رابطه ی مستقیم با حضور فعال در جامعه و محلی که در آن زندگی می کنیم دارد. زیرا حضور فعال و مستمر در جامعه، شناخت مارا نسبت به دشمن بالا برده و خلق شیوه ها و شگردهای مبارزاتی را ممکن می سازد. این را باید بدانیم که اصول مبارزاتی با یک حکومت دیکتاتوری و ضد انسانی در هر که کجا که باشد فرقی نمی کند. یعنی اصول یکی است اما شیوه ها و تاکتیک های مبارزه در هر کجا می تواند متفاوت باشد. این را عنصر پیشتاز باید تعین کند، که کدام شیوه و تاکتیکی مناسب تر و کارا تر است
واکنش جوانان ایرانی در صورت بروز جنگ احتمالی
در هشت سال جنگ بین ایران و عراق تعداد پرشماری از مردم و بهویژه جوانانی که مشمول خدمت وظیفه اجباری هم نبودند به جبههها رفتند. بیست و دو سال بعد از پایان جنگ، جوانان این نسل درباره احتمال وقوع جنگی دیگر چه واکنشی دارند؟
نازنین سی ساله میگوید: برای من ایران خانه نیست. به نظرم خانه جایی است که به تو امنیت، آرامش و فرصت برابر دهد. نازنین سی ساله و ساکن اتریش میگوید او احتمال حملهی نظامی را دور نمیبیند و در صورت جنگ به ایران بازنخواهد گشت. او در عین حال تاکید نیز میکند: از هیچ دولتی در صورت وقوع جنگ دفاع نخواهم کرد
رضا بیست ساله نیز معتقد است خانه آدمی، جایی است که امنیت را آنجا حس کنی و احترام را تجربه کنی. او میگوید : حاکمیت ایران دارد با زورگویی و ظلم جوانی مرا به باد میدهد. من دینی به این حکومت و ایران احساس نمیکنم. اگر جنگ دیگری شروع شود، من با افتخار فرار میکنم. به نظرم احمقانه است که برای حفظ قدرت دیگرانی که جز زور نصیب دیگری برایت نداشتهاند، بایستی و بجنگی و برای حفظ قدرت آنها از جان مایه بگذاری آنهایی که مردم معترض را در خیابانها سرکوب میکنند، بروند و دینشان را به حکومت سرکوبگری که خرجشان را میدهد ادا کنند
دلارام اما میگوید خانه برای او جایی است که خانوادهاش ساکن هستند و با این تعریف، ایران برای او خانه است. با این حال باز هم حاضر نیست درصورت درگیری نظامی، به هیچ نوعی درگیر دفاع یا ضدیت با هیچ یک از طرفین باشد و تنها تلاش خواهد کرد تا خانوادهاش را از مهلکه نجات دهد
انسان آگاه ترس ندارد
تبدیل شورش به جنش سازماندهی شده
Source: Khodrahagaran
کتیبه جمهوری اسلامی در پاسخ به کتیبه کورش
Source: Pars Daily News
دو کلمه درباره زن ایرانی و سرنوشت او
اگر شجاع باشیم پیروزیم
اصول و روش های براندازی دیکتاتوری
khodrahagran
طرحریزی استراتژی عملیاتی مبارزه: هر چقدر که استراتژی محور برای تشریح وضعیت مبارزه و ساقط کردن رژیم دیکتاتور کامل و مورد پسند باشد، هرگز به خودی خود اجرا نشده و لازم است که یک سری استراتژی های عملیاتی بمنظور تضعیف و غلبه بر رژیم فراهم شوند. استراتژی های ویژه عملیاتی در بر گیرنده ی سری عملیاتی تاکتیکی و روش هایی خواهند بود که بتوانند ضربه هایی موثر به رژیم وارد کنند، به همین جهت تاکتیک ها و روش ها بایستی با دقت کامل و به منظور به ثمر رساندن استراتژی و هدف های مختص به خود انتخاب شوند. از این رو بحث را در اینجا و در این مورد متمرکز می کنیم: همان گونه که رئوس طرحریزی نظامی ( وضعیت نیروها- پشتیبانی لجستیکی -مهمات و وضعیت جغرافیائی و …) بایستی از سوی افسران عملیاتی مطالعه دقیق شده بر مبنای آن طرح عملیاتی را نوشت، طرحریزان استراتژی عملیاتی در مبارزه و نافرمانی مدنی و براندازی نیز بایستی آگاهی و شناخت کامل از نتیجه و تاثیر روش هاس انتخاب شده در طول مبارزه داشته باشند. شناخت و باور به طبیعت مبارزه مدنی و منفی، داشتن امکانات و بقیه عوامل لازم برای مبارزه، خود بخود استراتژی را ایجاد نکرده برای بهم پیوستن تمام اجزا و عملکرد صحیح نیاز به اندیشه هایی با آگاهی و قدرت خلاقیت می باشد. پاسخ به پرسشهائی که در زیر مطرح می شوند در این راه کمک نموده و به آگاهی بیشتر خواهد انجامید. یک- نقش هرکدام از هدف های عملیاتی در راه رسیدن به هدف نهائی موزاییک هائی که باید درکنار هم قرار گرفته و نقش را کامل کنند. دو- برگزیدن روش های ویژه عملیاتی و یا سلاح های سیاسی که در پیشبرد هدفهای مشخص بکار گرفته می شوند. باید به این نکته توجه داشت که رسیدن به هدفهای بزرگتر لازمه اجرای عملیات محدود تاکتیکی و بکار بردن روش های است که عرصه را بر نیروهای دیکتاتور تنگ کرده و در مجموع آنها را وادار به عقب نشینی نموده و مبارزین را به هدف های عملیاتی مورد نظر می رسانند. سه- تعیین نقش عوامل اقتصادی و اینکه آیا، کی ، و چگونه می توان آنها را وارد و با حرکت مبارزه ترکیب کرد. چهار- از پیش برگزیدن ساختار کادر راهبری و این که چه نوع راهبری و سیستم ارتباطی در به حرکت آوردن و پیشبرد مبارزه بهترین نتیجه را خواهد داشت و این که چه وسایلی برای برقراری و حفظ ارتباط با مبارزین، دادن آگاهی، دادن رهنمود و اعلام تصمیم گیری ها، مورد نیاز و کدام را در اختیار خواهیم داشت. مثلا رادیوی بی بی سی که در زمان انقلاب سال ۵۷ جوابگوی همه این نیاز ها بود
پنج: راه رساندن اخبار واقعی مبارزه به مردم عادی، نیروهای رژیم، و خبرگزاری های بین المللی چیست؟ گزارشات بایستی همیشه بر مبنای واقعیت بوده انتشار اخبار نادرست و شایعات به اعتبار اخبار و نتیجتا مبارزه آسیب خواهد رساند.
شش: برنامه هایی برای خودیاری اجتماعی، فرهنگی , (مدارس و دانشگاهها و …) اقتصادی و سایر فعالیت های روزمره مردم برای تامین نیاز های اجتماعی. این برنامه ها می توانند به وسیله کسانی که فعالیت مستقیم در مبارزه ندارند اجرا گردد.
هفت: مشخص کردن کمک هایی که نیاز است از خارج از کشور برای پشتیبانی و پیشبرد هدفهای مختلف مبارزه دریافت شود. چگونه می توان بدون این که مبارزه داخلی را به آنها وابسته ( با محاسبه این که این کمک ها احتمالی بوده و تضمین شده نیستند) حداکثر استفاده را از آنها نمود.
باید توجه کنیم که از چه گروهها و سازمانهایی برای این منظور استفاده کنیم، مانند حرکت های مختلف اجتماعی، سازمانهای غیر دولتی، گروههای دانشجویی، کارگری، دول خارجی، سازمان ملل و اقمار آن مانند حقوق بشر، رفع تبعیض از زنان و غیره.
افزون بر این، نیروهای مقاومت بایستی خود یاری برای حفظ نظم و برقراری انظباط اجتماعی در طول مبارزه بر علیه رژیم دیکتاتور را نیز به عهده بگیرند. این کار علاوه بر رفع نیازهای معمول اجتماعی، ادعای رژیم را برای ابراز خشونت و خفقان به نام برقراری نظم اجتماعی و حمایت از مردم بی گناه را نیز بی ارزش خواهد نمود.
پخش و قبولاندن ایده عدم همکاری در میان مردم:
برای موفقیت در حرکت نافرمانی مدنی، حتما لازم است که ایده همکاری به مردم تفهیم و انجام آن از آنها خواسته شود. چکیده ی این فلسفه چنین است که اگر تعداد کافی از مردم تحت فشار به مدت لازم با دیکتاتورها همکاری نکرده و چرخ های آنان را از گردش باز دارند با وجود تمام فشارها و خشونت ها، فشار آورنده ها به تدریج تضعیف شده در نهایت از پا خواهند افتاد. معمولا و به ویژه در موقعیت امروزه، مسلما مردم تا اندازه ای از این فلسفه و روش های مختلف عدم همکاری آگاهی دارند. با وجود این، دستگاههای تبلیغاتی و افراد کنشگر باید سعی در مقبولیت و عمومیت بخشیدن عدم همکاری بنمایند. هنگامی که این فکر در میان مردم ترویج، تشویق و تفهیم شد، در آن زمان، مردم با آگاهی کامل از انگیزه و نتیجه کار هاشان در زمان درخواست رهبران و یا به صورت خود جوش به آن تن داده، همزمان انواعی دیگر و راههایی دیگر و ابتکاری را ابداع نموده و آنها را انجام خواهند داد.
با وجود این که خطر های زیاد و اشکالات فراوان در ایجاد و برقراری سیستم های خبری و ارتباطی به منظور هماهنگی و دادن رهنمود به مبارزین وجود دارد ( نمونه ی اشکالات فنی و پارازیت انداختن بروی فرستنده های ماهواره ای و تلفن های موبیل و درگیر موانعی که رژیم اسلامی به وجود آورده است) در عمل دیده شده که این کار در نهایت شدنی است و حتی در زمان رژیم نازی هیتلری و کمونیسم در شوروی، گروههای مقاومت می توانستند نه تنها در میان خود ارتباط برقرار کنند، بلکه با چاپ و انتشار روزنامه های مخفی، اعلامیه ها و شبنامه ها، و ده ها راه ابتکاری دیگر با سایر گروههای مبارز در تماس دائم باشند. در حرکت های سال های اخیر از طریق رادیو، نوارهای صوتی، نوار و دیسک ویدیوئی و صوتی و در نهایت امروز از طریق اینتر نت و ماهواره امکان پخش برنامه های رادیویی و تلویزیونی برروی طول موجهای متوسط و مخصوص ماهوارهایی که مورد استفاده خود رژیم اسلامی نیز هستند وجود دارند.
همان گونه که پیش از این نیز گفته شد، همزمان با برقراری آمادگی های لازم برای شروع مبارزه مدنی، خطوط اصلی مقاومت باید مشخص شده به آگاهی مردم برسد. این آگاهی موارد و شرایطی را که تحت آنها مردم بایستی عدم همکاری را آغاز کنند روشن نموده و چگونگی انجام آنرا نیز به آگاهی همگان خواهد رسانید. در این حالت حتی اگر در راستای حرکت حکومت بتواند کانال های ارتباطی را مسدود نموده و راهنمایی های لازم به موقع به آگاهی مردم در صحنه نرسد، آنها قادر خواهند بود که با دانستن از پیش، خطوط اصلی را دنبال کرده و راهکارهای رسیدن به هدف های مشخص را دانسته و دنبال کنند. این کار همزمان شایعات و اخبار دروغین و دستورات انحرافی را که از سوی رژیم برای ایجاد اغتشاش و شروع به سرکوبی پخش خواهد شد خنثی می نماید.
برخورد با عملیات سرکوب گرانه
طراحان استراتژیک باید پیشاپیش عملیات سرکوبگرانه و به ویژه خشونت بار عوامل رژیم را در مقابل مردم برآورد و پیش بینی کنند. اکثر این روش ها با توجه به برخورد های سال پیش و روش های بکارگرفته شده از سوی مزدوران رژیم، شناخته شده هستند، ولی در مراحل بعدی که خشونت بارتر و برای ادامه بقای رژیم خواهد بود، نیازبه برآورد بیشتر خواهد بود. لازم است روش هایی ابداع شوند که نحوه ی برخورد و واکنش در مقابل این گونه عملیات روشن و برای همگان نیز توضیح داده شود،که تا سرحد امکان از ادامه سرکوب و شکست مردم کاسته شود.
از نظر تاکتیکی و در مواقعی ویژه، دادن اخطار های لازم به مردم در باره ی عملیات سرکوب و خشونت بار رژیم، به آنها کمک خواهد کرد که با اگاهی از ریسک موجود و با ارده ی قوی تری در مبارزه شرکت کنند و مسئولین رژیم هم خواهند دانست که ورقی پنهان در آستین ندارند و عملیاتشان پیش بینی شده است. در صورت پیش بینی خشونت زیاد، لازم است که پرسنل لازم و وسائل مورد نیاز کمک های اولیه و پانسمان زخم و دیگر لوازم در اختیار مبارزین گذاشته شده و یا از آنان خواسته شود که به طور داوطلب این گروه ها را تشکیل دهند.
در طول مبارزه، استراتژیست ها باید تاکتیک ها و متد هایی را پیشنهاد کنند که همزمان با کمک به رسیدن به هدف نهایی، منتج به حداقل خشونت سرکوبگرانه و یا حتی حذف آن بشود. بطور مثال تظاهرات خیابانی در عین حال که نمایانگر احساسات و عقاید مردم است، ممکن است در صورت بروز خشونت منجر به تلفات جانی و کشته و زخمی زیادی از مردم بشود. با توجه به دکترین رژیم اسلامی که همه کشته ها و زخمی ها را اراذل و اوباش و مخالف با اسلام و انقلاب معرفی کرده و جنایات خود را توجیه می کند، شاید که آن تظاهرات و دادن تلفات سنگین به آن مقدار که مردم تنها در خانه بمانند و عدم همکاری عظیم و یکپارچه ای را اعمال کنند، در ضربه زدن به پیکر رژیم موثر نباشد.
باید در نظر داشت که روش ها همیشه یکسان نیستند و بر اساس تاکتیک های مختلف در زمان ها و مکان های مختلف روش های مختلف نیز بکار گرفته می شوند.
در مواقعی ممکن است بنظر بیاید که تاکتیک کشیدن مردم به خیابان ها و تظاهرات و شعار برای رسیدن به هدفی مشخص مورد نیاز باشد. در این حالت اولین سئوال باید این باشد که در مقابل تلفاتی که می دهیم چه امتیازی را بدست خواهیم آورد و آیا این امتیاز ارزش استراتژیکی در مقابل بهای پرداخت شده را دارد یا خیر؟ سئوال دوم این که آیا تظاهر کنندگان این ظرفیت و انظباط را دارند که در مقابل خشونت و تلفات مقاومت کرده و خود به خشونت متقابل متوسل نشوند؟ چگونه می توان از آن جلوگیری کرد؟ ( در خواست های مکرر از مبارزین و تظاهر کنندگان، اعلام کتبی در دستور العمل ها و اظهار نامه ها، پخش اعلامیه برای دعوت مردم به عدم خشونت، تعیین عده ای برای نگهبانی نظم و …) از جمله این گونه پیش بینی ها هستند که باید بررسی گردد آیاو تا چه حدی موثر هستند.
همچنین باید به اگاهی مردم برسد که تعدادی از عوامل رژیم در داخل تظاهر کنندگان و یا رو در روی آنان، آنها را تحریک و تشویق به خشونت خواهند نمود و از مردم خواست که آنها را طرد کنند
Source: Khodrahagran
!حالا با قرآنهای نسوخته چه کنیم؟
میرزاآقا عسگری.مانی – Nevisa.de
و چون این دوچهرهگی ۱۴ قرن طول کشیده است، روان اجتماعی مردم ایران دوپاره شده است. «تقیهی دینی» منجر به روانپریشی اجتماعیی شده است. ما که خود در مردابِ پریشانروانی برخاسته از جامعهی متظاهر به اسلام زاده شدهایم؛ و در گنداب خرافهباوری بزرگ شدهایم، صدها بار بهتر از کشیش تری جونز که تنها میخواهد دین خود را جانشین دینی دیگر کند میتوانیم ستونهای موریانهخوردهی دین را با عقل و نقل درهم بشکنیم. اما مشکل اینجاست که نه آزادی آقای تری جونز را داریم، نه پشت و پناهی جهانی.
در برابرِ نواندیشان ایرانی:
دستگاه عریض و طویل روحانیت،
سپاه چند میلیون نفری محمد،
دستگاههای تبلیغاتی و دینپراکنی انگلیس و آمریکا،
توطئههای جهانی برای مسلمان نگهداشتن کشورهائی مانند ایران
حضور فعالِ «روشنفکران» ترسو و میانمایهی چپ و راست ایرانی،
و تودههای سرفروبرده درچاه جمکران قرار دارند.
اینها نه گذاشتهاند و نه میگذارند که پایههای تئوریک دینخوئی در ایران بگونهای بنیادین، در بوتهی داوری و سنجش قرار گیرند. در گذشته و امروز ایران حتا بخشی از قربانیان اسلام در ایران، مانند توابان سیاسیی زانوزده، در خدمت دین و حکومت دینی در آمدهاند. باری، بسیارانی از ما ایرانیانی که وادار شدهایم در خون خود شنا کنیم، ما که با خونمان آسیاب اسلام به چرخش درآمده، اسلام را بیشتر از آقای تری جونز میشناسیم. اما باور به قرآنسوزی نداریم. چرا؟
گرچه: نرود میخ آهنین بر سنگ!
به باور من بجای سوزاندن کاغذهائی که آیات این یا آن دین بر آن نگاشته شده، باید باب یک گفتگوی جهانی باز، بیدروغ، روشن و کارا را میان نمایندگان دستگاههای مختلف دینی، مذهبی و فلسفی گشود. ما در دوران رسانههای فراگیر جهانی زندگی میکنیم. ای کاش کلیسای تری جونز، مرکزیت القاعده، حکومت تروریستی ولی فقیه در ایران و سرکردگان تروریستهای اسلامی اسلحه، کبریت، فتوا و کشتار را کنار بگذارند و درآمدهای مفتشان را خرج رسانههای بیطرفی کنند که در آن مناظرههائی باز و آزاد برسر اصل ادیان و اینکه اصالت و حقانیتی دارند یا نه، و این که آیا بکار مردم امروز جهان میآیند یا نه صورت بندد .باید بجای جنگ ادیان به گسترش آگاهی ودانش بشر اندیشید.
درخت تو گر بار دانش بگیرد
به زیر آوری چرخ نیلوفری را
باید ریشههای واپسماندگی را شناخت. باید بدانیم چرا ملتهائی مانند ملت ایران هنوز دردوران اسطوره، دین، خرافات مزخرف و فانتزیهای بیمارگونه زندگی میکنند؟ باید دریابیم که چرا شماری از مسلمانان؛ کمربند انتحاری را از دست آخوند یا پیشوای دینیاشان میگیرند و داوطلبانه برکمر میبندند؟ آیا سوزاندن قرآن؛ شمار اینگونه انتحاریها را کاهش خواهد داد یا به تعداد آنان خواهد افزود؟
نه تنها باید دلایلی که آقای جونز و پیروانشان در سوزاندن قرآن دارند در مناظرهها و دیالوگهای جهانی بیان شوند، همچنین باید آن پیشوایان دینی و سیاسی که کمربند انتحاری الله را بر کمر جوانان مسلمان میبندند بیایند و دلایل خودشان را در رد نظرات آقای تری جونز ارائه دهند. این دکانداران دین چه مسلمان باشند و چه به دینی دیگر باور داشته باشند همه تقریبا از یک قماشاند و بهتر از هرکس دیگری میتوانند مچ یکدیگر را بازکنند! باید بگذارند رهبران دین اسلام، سرکردگان روحانیت مسلمان و طراحانِ تروریسم اسلامی هم بیایند و رودرروی مخالفان، دلایل خود را برای به آتش کشیدن جهان و کشتار انسانها بیان کنند. شاید از درون دیالوگها بتوانیم از منجلاب نادانی دورتر شویم. هرچند گفتهاند: «نرود میخ آهنین بر سنگ» اما کلمه نافذتر از کبریت و آتش است، و استدلال قویتر از ترور.
جهان و کمربند انتحاری دین
کیست که خشم آقای تری جونز و پیروانش علیه تروراسلامی و بنا کردن مسجدی به جای برجهای دوقلو را درک نکند، اما احتمالا او خشم دینگّزیدگان را در برابر همهی دکانداران دینی از جمله خودش درک نمیکند. این را تاریخ نشان داده است که دینباوران شمشیر دردست دارند وکمربند انتحاری درکمر! آنها اگر بتوانند دگراندیشان را با نام مرتد، کافر، بیدین و محارب با الله میکُشند؛ اگر نشد، کمربند انتحاری را بکار میبندند. همانگونه که آدمسوزیی کلیسای قرون وسطی نشان داد. همانگونه که جنگهای صلیبی نشان داد. همانگونه که محمد و پیروانش در مدینه نشان دادند. همانگونه که ترکان عثمانی در کشتار ارامنه نشان دادند. و نیز، همینگونه که آقای تری جونز با پیشنهاد قرآنسوزیاش، خودسوزی سیاسی و دینی کرد.
Source : http://www.nevisa.de/