بایگانی

Archive for نوامبر 2010

جامعه ی ایران نیاز به ضد قدرت دارد – کورش عرفانی

نوامبر 27, 2010 بیان دیدگاه

   کورش عرفانی

بدیهی است که اگر قرار بود تنها با کنار گذاشتن یک رژیم و آوردن یکی دیگر، کشورمان به آزادی و مردم سالاری دست می یافت، این اتفاق در طول صد سال گذشته باید به وقوع می پیوست. برای صد سال آینده هم، اگر بخواهیم به صرف تغییر رژیم اکتفاء کنیم، شاید این امر روی دهد شاید هم خیر. پس، در نهایت باید در یک مقطع از تحول تاریخی خویش از خود بپرسیم که چه راهی است که سبب می شود با اطمینان بیشتری در مسیر تغییری دمکراتیک حرکت کنیم. راه های بسیاری تا به حال پیشنهاد شده است، اما باید به دنبال آن مسیری باشیم که از رویاپردازی و شعارهای متعلق به رومانتیسم انقلابی به دور است و ریشه در واقعیت های مشخص اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی جامعه ی ایرانی در سال ۱۳۸۹ دارد. با این شرط و قید بدیهی است که دیگر نمی توانیم سخنان زیبا سر دهیم و خود را در یک آرمان گرایی ذهنی و پردازش تجریدی رخدادها گرفتار کنیم. برعکس، این بار باید به گونه ای روشن و با نگه داشتن پاهایمان روی زمین جامعه ی ایران راه حل ارائه دهیم. به نظر می رسد که یکی از بهترین آنها، ولی شاید نه بهترین آنها، پرداختن به ساختن یک ضد قدرت است. یعنی آن چیزی که در درون جامعه در مقابل قدرت حاکم، هر که و هر چه که باشد، می تواند ایستادگی کند و توسط شهروندان از حقوق شهروندان دفاع کند. این ضدقدرت، که به آن قدرت اجتماعی نیز می گویند، خود را درگیر این که حکومت در دست کیست نمی کند، به این می پردازد که آیا حکومت، حق شهروندان را تامین و رعایت می کند یا خیر، اگر بلی با او تضادی ندارد و اگر نه، به مقابله ی عملی می پردازد. ضرورت شکل گیری قدرت اجتماعی از آن روی مطرح است که ما تا به حال چندین رژیم استبدادی را پایین کشیده ایم اما هر بار یک دیکتاتوری رفته و یکی بدتر از قبلی جایگزین آن شده است. این به آن معنی است که اگر این بارهم رژیم حاکم را، که رفتنی است، پایین بکشیم این احتمال را باید بدهیم که این موضوع شوم تکرار شود. یعنی جمهوری اسلامی برود و یک استبداد دیگر با شکلی متفاوت بر سر کار آید. چرا؟ زیرا پارامتر تعیین کننده در معادله ی ایجاد یک تغییر کیفی همچنان غایب خواهد بود: قدرت اجتماعی. قدرت اجتماعی توان مردمی است که به طور آگاهانه و سازمان یافته از حقوق و منافع خویش دفاع می کنند. وقتی مردم آگاه و سازمان یافته باشند می توانند در سه مرحله ی تحول سیاسی در ایران دخالت کنند: در شرایط کنونی می توانند با دفاع از حقوق اجتماعی و اقتصادی خویش رژیم ورشکسته ی جمهوری اسلامی را فلج کرده و از قدرت پایین بکشند.

 در زمان گذار قدرت می توانند در صحنه های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی حضور فعال و مدیریتی داشته باشند تا مانع از بازتولد یک دیکتاتوری جایگزین شوند. و در نهایت، با استقرار یک حاکمیت غیر دیکتاتوری بر کشور، قدرت اجتماعی در خدمت نهادینه کردن ارزش ها و فرایندهای دمکراسی در جامعه خواهد بود. پس می بینیم که جدی ترین ضمانت برای داشتن آزادی، عدالت اجتماعی و مردم سالاری این است که ما به دنبال ساختن قدرت اجتماعی یا همان ضد قدرت در درون جامعه باشیم. این کار در کجا و چگونه صورت می گیرد؟ محل این کار در درون جامعه است، در میان قشرهای مختلف اجتماعی مانند دانشجویان، کارگران، کارمندان، معلمان، پزشکان، بیکاران و غیره. چگونگی آن نیز عبارت است از متشکل کردن افراد در چارچوب یک کار جمعی هدفمند. این کار جمعی باید روز به روز گسترده تر، منضبط تر و برنامه دارتر شود. اتحادیه ها (سندیکاها)، انجمن ها، تعاونی ها، گروه های کاری و نیز فدراسیون و کنفدراسیون ها از جمله اشکال سازماندهی در قالب قدرت اجتماعی هستند. وقتی مردم سازمان یافتند می توانند برای بهبود شرایط زندگی، افزایش دستمزدها، داشتن کار، بیمه بیکاری، حمل و نقل بهتر، آموزش و پرورش رایگان و همگانی با کیفیت، شرایط بهتر کاری در مشاغل سخت، بیمه وتامین اجتماعی، مسکن ارزان و غیره تلاش سازمان یافته بکنند. زمانی که دولتی مجبور باشد این خواست ها را تامین کند نمی تواند دیکتاتور باشد. داشتن نان و بهداشت و مسکن خوب برای همه جز با مجموعه ی تفکیک ناپذیر دمکراسی، آزادی های مدنی وسیاسی و عدالت اجتماعی ناممکن است. بنابراین با تامین قدرت اجتماعی در درون جامعه می توانیم به صورت ریشه ای امکان های مادی بازتولید استبدادسالاری در کشورمان را تضعیف و به تدریج ریشه کن کنیم. در کنار این زیرسازی مادی برای دمکراسی، تغییرات جدی فکری، رفتاری و فرهنگی در منش اعضای جامعه لازم است تا دریک رابطه ی متقابل و مداوم علت و معلولی با آن، کار بنای دمکراسی نهادینه در ایران را تکمیل کنیم. بنا بر آن چه آمد می توانیم ضرورت ها را در مبارزه ی کنونی تعیین کرده و برای پاسخ گویی به آنها تلاش کنیم

یادداشت های انتقادی

نوامبر 25, 2010 بیان دیدگاه

بانو نادره افشار ی،با درود به شما
من یکی از مقاله های شما را تحت عنوان » دوستان مصدق/یاران خمینی« را مطالعه کردم و ضمن اینکه آنرا مفید و مستند دانستم با اندک برداشت هایی نوشته شده در آن مساله دارم. در زیر ضمن ذکر متون مورد نظر در مقاله شما (رنگ ابی) عقیده خود را (رنگ مشکی) نیز بیان کرده ام. همچنین اضافه میکنم که من خود را مستقل از هر نوع ایدولوژی میدانم
«وقتی كه دكتر علی شایگان، او [بازرگان] را برای پست وزارت فرهنگ به دكتر مصدق پیشنهاد كرد، این جواب را شنید كه بازرگان به درد این كار نمی‌خورد و اولین كاری كه بكند، این است كه چادر به سر دختربچه ‌های مدرسه بكند… چنین بود استنباط دكتر مصدق كه نسبت به او [بازرگان] اعتقاد سیاسی نداشت
این گونه تصمیم گیریهای سیاسی مصدق میتواند دلیل بر آن باشد که، بر خلاف ادعای بسیاری از افراد، او یک شخص سکولار بوده و نمیخواسته دین در حکومت دخالت داشته باشد
«در سال ۱۳۳۲ که ابوالقاسم کاشانی از مصدق جدا می‌شود، جلساتی در منزل خود برگزار می‌کند. در این جلسات طرفداران کاشانی شامل گروهی از مردم و بعضی از نمایندگان مجلس وقت حضور داشتند. در یکی از جلسات که در تاریخ ۱۱/۵/۱۳۳۲ در منزل کاشانی برگزار می‌شود، مطابق هر شب نیروهای نظامی[6] و پلیس وقت، منزل را محاصره می‌کنند. در حین مراسم نیروهای طرفدار «پان ایرانیسم» به رهبری «داریوش فروهر» که در محل حضور داشتند، به منزل هجوم می‌برند و طبق گزارش مامور رکن دوم ارتش وقت[7] هجده نفر مجروح می‌شوند و یک نفر به نام «محمد حداد زاده» به قتل می‌رسد. بعد از ماجرا با وجود تحقیقات گسترده و روشن بودن ماجرا برای نیروهای نظامی و پلیس وقت و شکایت خانواده ی حداد زاده در زمان مصدق، هیچگاه داریوش فروهر تحت تعقیب قرار نمی‌گیرد و محاکمه نمی‌شود. «تاریخ‌ نگاران ملی ‌گرا» سعی کرده اند از کنار این «جنایت» با ابهام عبور کنند.
ایاتوله کاشانی همچون آخوند های امروز که کشور ما را اشغال کرده اند و بر مردم حکومت میکنند یک تئوکراتیک دبش بوده که میخواست حکومت ایران تحت لوایح و احکام دینی (اسلام) اداره شود تا آنجا که در تعمیم قانون اساسی مشروطه با تلفیق بندهای دینی در آن دخالت داشته است.
اگر گروهی از جوانان ما امروز به خانه یکی از ایاتوله ها مثلا ایاتولله جنتی که در آن ایشان همراه با عده دیگر از آخوند ها مشغول طرح ریزی نابودی میهن مان هستند حمله کنند و در این میان یک نفر از همان آخوند ها کشته شود آیا این حمله دال بر ارتکاب جنایت از طرف جوانان ما به حساب میاید یا باید به آن با یک دید مبارزه میهنی نگاه کرد؟ آیا نمیتوان این طور برداشت کرد که آگاهی از سکولاریزم و منافع اجتماعی و سیاسی آن که در این قطع زمانی برای ماها امکان پذیر گشته برای عده ای در آن زمان قابل درک بوده است؟
در این زمینه نوشته اند که: «هنگامی كه دكتر مصدق اعلام كرد كه به علت كارشكنی‌های مجلس هفدهم در كار دولت و با نگرش به اینكه همه ی نیروها از ملت سرچشمه می‌گیرند، ‌دولت در روز دوازدهم امرداد در تهران ‌و در روز نوزدهم امرداد در شهرستان‌ها به رای مردم مراجعه می‌كند و انحلال مجلس را به همه‌ پرسی می‌گذارد، سیدابوالقاسم كاشانی با این تصمیم دولت مصدق مخالفت می‌كند و برای كارشكنی در كار دولت، چند شب پی‌ در پی روضه‌ خوانی مفصلی در خانه ‌اش برپا می‌دارد، تا پس از نماز مغرب و عشا، ضمن سخنانی مردم را علیه حكومت تحریك كند…
«داریوش فروهر و پان‌ایرانیست‌های حزب ملت ایران به مجلس حمله می‌كنند و با پرتاب سنگ از بیرون و قطع برق هنگامی كه صفایی، نماینده ی قزوین [كه یكی از نمایندگان مخالف دولت در مجلس بود] سخنرانی می‌كرد، ‌مجلس را برهم می‌زنند. بی‌درنگ برخی از حاضران به كوچه می‌ریزند و با پان‌ایرانیست‌های همراه فروهر درگیر می‌شوند
وقتی که مجلس تحت سلطه یک آخوند باشد و قانون اساسی کشور که مجلس بر اساس آن عمل میکند بر پایه لوایح دینی تدوین شده باشد، آن مجلس نمیتواند پاسخ گوی آمال ملی و میهنی یک ملت باشد. در چنین اوضاع سیاسی کشور اگر جوانانی پیدا میشوندکه با اعتراض خود سد کار مجلس میگردند و از این طریق میخوا هند که دین را از حوزه سیاسی مملکت بدور نگهدارند، نه تنها به کار آنها ایرادی نمیتواند باشد بلکه بایستی مورد تحسین و پشتیبانی ملت واقع گردد.
با احترام
Mansur Rastani, Editor

ترجمه فارسی متن کامل قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل در مورد وضعیت حقوق بشر در ایران — آبان ۱۳۸۹

نوامبر 22, 2010 بیان دیدگاه
مجمع عمومی،
بر اساس منشور سازمان ملل متحد، و همچنین اعلامیه جهانی حقوق بشر، میثاق های بین المللی حقوق بشر و سایر اسناد بین المللی حقوق بشر،
قطعنامه های قبلی خود در باره وضعیت حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران را یادآوری می کند که آخرین آن، قطعنامه شماره ۱۷۶/۶۴ مورخ ۲۷ آذرماه ۱۳۸۸ می باشد، ۱) با توجه به گزارش دبیر کل سازمان ملل که بدنبال قطعنامه ۱۷۶/۶۴ مجمع عمومی ارائه شده است، و درآن وقایع منفی بیشتری در زمینهء وضعیت حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران، شامل سرکوب شدید مدافعان حقوق بشرو گزارشاتی مبنی بر استفاده بیش از حد از زور، بازداشت های خودسرانه، محاکمه های غیر عادلانه و ادعاهای شکنجه را مورد ملاحظه قرار می دهد. ۲)  نگرانی عمیق خود را در مورد نقض جدی حقوق بشر که در جمهوری اسلامی ایران در جریان است، ابراز می کند. برخی از حوزه های مورد نقض در ایران از این قرار است:
‏a) شکنجه و مجازات یا رفتار های خشن، غیر انسانی یا تحقیر آمیز از جمله قطع اعضای بدن و شلاق،
‏b) اعدام با شدت خیره کننده ای ادامه دارد و افزایش اجرای احکام اعدامی که خارج از حفاظت های شناخته شده بین المللی، از جمله اعدام در ملاء عام ، بدون توجه به یک بخشنامهء قوهء قضاییه که در آن رییس سابق این قوه ، اعدام در ملاء عام را منع کرده بود اجرا می شوند،
c) ادامهء محکومیت و اجرای احکام اعدام برای افرادی که در زمان ارتکاب جرم کمتر از ۱۸ سال سن داشته اند، در تخلف از تعهدات ایران در قبال میثاق حقوق کودک و میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی،
d) محکومیت افراد به اعدام به اتهام جرمهایی که فاقد تعریف دقیق و صریح می باشند، از جمله محاربه، و یا جرمهایی که به عنوان جرایم جدی محسوب نمی شوند، بر خلاف قوانین قوانین بین المللی،
e) سنگسارکردن و خفه کردن از طریق معلق کردن افراد بعنوان روش هایی از اعدام، و این واقعیت که درحال حاضر با جود اینکه رئیس سابق قوه قضائیه بخشنامه منع سنگساررا صادر کرده بود، هنوز افرادی همچنان در زندان با احکام اعدام به روش سنگسار روبرو هستند

،
‏f) نابرابری فراگیر و خشونت علیه زنان، سرکوب دایمی مدافعان حقوق بشرزنان، بازداشت ها، سرکوب توام با خشونت و محکوم کردن زنانی که خواستار حق تجمع مسالمت آمیز هستند، و ادامه تبعیض علیه زنان و دختران، هم در قانون و هم در عمل،
g) ادامهء تبعیض و نقض سایر حقوق بشر، بعضا همراه با اذیت و آزار افراد اقلیت های قومی، زبانی، مذهبی که برسمیت شناخته شده اند، یا سایر اقلیت ها، از جمله عرب ها، ترک ها، بلوچ ها، کردها، مسیحی ها، یهودیان، صوفی ها و مسلمانان سنی و مدافعان آنها،
‏ h) افزایش موارد آزار اقلیت های مذهبی که به رسمیت شناخته نشده اند، بخصوص اعضاء دیانت بهائی، شامل حمله به بهائیان شامل حملات رسانه های دولتی، شواهد رو به گسترش تلاش های دولت در شناسایی بهائیان، کنترل و بازداشت خودسرانه آنها، ممانعت از ورود بهائیان به دانشگاه و جلوگیری از فعالیت های باثبات اقتصادی آنها، و مصادره و تخریب اموال آنان، تخریب گورستان های آنها، و محکومیت هفت تن از رهبران جامعه بهائیان به ده سال حبس علیرغم محروم کردن مکرر آنان از دسترسی به مراحل قانونی که مطابق قانون اساسی ایران از حقوق تضمین شده می باشد، شامل حق دسترسی به موقع و کافی به وکالت حقوقی مورد انتخاب خویش و حق دسترسی به یک محاکمهء عادلانه و علنی،
‏ i) اعمال محدودیت های جدی، نظام مند و ادامه دار در آزادی تجمع و تشکل، و آزادی عقیده و بیان، از جمله محدودیت هایی که برای رسانه ها، مخالفان سیاسی، مدافعان حقوق بشر، وکلا، روزنامه نگاران، شرکتهای خدمات اینترنت، کاربران اینترنت، وبلاگ نویس ها، روحانیون، هنرمندان، اساتید دانشگاه، دانشجویان، رهبران کارگری و اتحادیه های کارگری و از کلیهء بخش های جامعهء ایرانی اعمال می شوند،
 j ) ادامهء آزار و اذیت، ایجاد رعب و حشت و محاکمه، شامل دستگیری های خودسرانه، بازداشت یا ناپدید شدن، و سرکوب خشونت آمیزافرادی مانند مخالفان سیاسی ، مدافعان حقوق بشر، وکلا، روزنامه نگاران و سایر نمایندگان مطبوعات، شرکتهای خدمات اینترنت، کاربران اینترنت، وبلاگ نویسان، روحانیون، اساتید دانشگاه، دانشجویان، و رهبران کارگری در همه سطوح جامعه، و به خصوص آزار مداوم و بازداشت اعضاء و کارمندان کانون مدافعان حقوق بشر،
‏k) تداوم استفاده از نیروهای امنیتی دولتی و نیروهای شبه نظامی تحت هدایت دولت برای متفرق کردن همراه با خشونت شهروندان ایرانی در گردهمایی های صلح آمیز جهت استفاده از آزادی های بیان و گردهمایی ها و اجتماعات صلح آمیز،
‏ l) محدودیت ها و موانع شدید برای حق آزادی اندیشه، وجدان،مذهب یا اعتقاد، از جمله بازداشت خودسرانه، حبس نامحدود، ، صدور احکام طولانی مدت زندان برای کسانی که این حقوق را تمرین می کنند و تخریب اماکن نیایش آنها،
‏m) ناتوانی پی در پی در رعایت قانون آئین دادرسی، و نقض حقوق افراد بازداشت شده، از جمله متهمینی که بدون اتهام در زندان یا در انفرادی ها بدون تماس با دنیای خارج نگه داشته می شوند، استفاده نظام مند و خودسرانه از بازداشت های طولانی مدت انفرادی، و عدم دسترسی بموقع به وکیل منتخب خود، عدم صدور احکام وثیقه برای آزادی بازداشت شدگان، و همچنین گزارشات مربوط به شکنجهء بازداشت شدگان، تکنیک های خشن بازجویی، و استفاده از فشارروی خویشان و نزدیکان، شامل دستگیری آنها، به منظور اخذ اعترافاتی که در محاکمهء آن افراد از آن استفاده میشود،
‏n) تداوم دخالت های خودسرانه و یا غیرقانونی توسط مقامات دولتی درحریم خصوصی افراد، مخصوصا در ارتباط با منازل شخصی، و با مکاتبات آنها، شامل ارتباطات تلفنی و پست الکترونیکی، که ناقض قوانین بین المللی می باشد، ۳) همچنین نگرانی ویژهء خود را نسبت به ناتوانی دولت جمهوری اسلامی ایران نسبت به انجام هرگونه تحقیقات و تفحص جامع و یا ایجاد یک فرآیند پاسخگویی نسبت به موارد ادعا شدهء تخلفات در دورهء پس از انتخابات ریاست جمهوری ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ اعلام می دارد و درخواست خود از دولت را برای برپایی یک فرآیند تحقیقات معتبر، مستقل، و بی طرف نسبت به گزارشات نقض حقوق بشرو خاتمه دادن به معافیت از مجازات در خصوص این تخلفات تکرار می کند ،۴) از دولت جمهوری اسلامی ایران خواسته می شود که به دغدغه های اساسی ای که در گزارش دبیر کل مطرح شده بپردازد، و بالاخص به درخواست های ارائه شده در قطعنامه قبلی مجمع عمومی عمل کند و الزامات حقوق بشر خود را بویژه در موارد ذیل، هم در قانون و هم در عمل، رعایت کند:
‏a) حذف قطع عضو، شلاق و سایر اشکال شکنجه و مجازات یا رفتارهای خشن، غیر انسانی و تحقیر آمیز از قانون و در عمل،
‏b) حذف اعدام در ملاء عام و سایر اعدام هایی که خارج از اصول حفاظت شده بین المللی اجرا می شوند،
‏c) حذف اعدام افرادی که در زمان ارتکاب جرم زیر سن ۱۸ سال هستند طبق الزامات ایران در ماده ۳۷ میثاق حقوق کودک و ماده ۶ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی،
‏d) حذف اعمال سنگسارو خفه کردن از طریق معلق کردن افراد بعنوان روشهای اعدام،
‏e) حذف همه اشکال تبعیض و نقض حقوق بشر علیه زنان و دختران هم در قانون و هم در عمل،
‏f) حذف همه اشکال تبعیض و سایر نقض های حقوق بشر افراد اقلیت های مذهبی، قومی، زبانی یا سایر اقلیت های به رسمیت شناخته شده یا نشده، خودداری از کنترل و تحت نظر قرار دادن افراد بر اساس مذهب و اعتقاد آنها، و تضمین دسترسی همه اقلیت ها همانند همه مردم ایران به آموزش و اشتغال،
‏g) اجرای گزارش گزارشگر ویژه در مورد تعصب مذهبی از جمله گزارش سال ۱۹۹۶ این گزارشگر ویژه که در آن راه هایی توصیه شده است که طبق آنها جمهوری اسلامی ایران می تواند جامعه بهایی را به حال خود رها کند، و در مورد ۷ تن از رهبران جامعه بهایی که از سال ۱۳۸۷ در بازداشت هستند، آئین دادرسی و حقوقی که در قانون اساسی تضمین شده اند از جمله حق دسترسی مناسب به وکیل و حق برخورداری از دادرسی به موقع، عادلانه، و شفاف رعایت شود.
‏h) پایان دادن به آزارو اذیت و تهدید مخالفان سیاسی، مدافعان حقوق بشر، رهبران کارگری، دانشجویان، دانشگاهیان، روزنامه نگاران و سایر نمایندگان رسانه ها، وب لاگ نویسان، روحانیون، هنرمندان، و وکلا و از جمله با آزاد کردن افرادی که بطور خودسرانه در بازداشت بسر می برند یا افرادی که به خاطر دیدگاه های سیاسی خود بازداشت و محکوم شده اند ،
‏i) پایان دادن به محدودیت هایی که بر کاربران اینترنت و ارائه کنندگان خدمات اینترنتی که اعمال شده است و ناقض حقوق آزادی بیان، اجتماعات، و حریم خصوصی می باشد،
‏j) پایان دادن به محدودیت های نمایندگان مطبوعات و رسانه ها، شامل پایان دادن به اختلال در برنامه های ماهواره ای ،
k) پایان دادن به استفاده از نیروهای امنیتی دولتی و نیروهای شبه نظامی تحت هدایت دولت برای متفرق کردن همراه با خشونت شهروندان ایرانی در گردهمایی های صلح آمیزشان در راستای استفاده از حقوق آزادی بیان و گردهمایی ها و اجتماعات صلح آمیز،
‏l) رعایت و تضمین عملی حقوق قانونی افراد، ، چه از جهت حقوقی و چه از جهت اجرایی ۵)  همچنین از دولت جمهوری اسلامی ایران می خواهد تا بر اساس اصول مربوط به وضعیت نهادهای ملی برای ارتقاء و حفاظت از حقوق بشر (“اصول پاریس”)، نهادهای ملی حقوق بشری کشور را تقویت کند، ۶) همچنین از دولت جمهوری اسلامی ایران می خواهد تا تصویب یا الحاق میثاق نامه های بین المللی حقوق بشری که ایران تا کنون به آنها نپیوسته را مورد بررسی قرار دهد، میثاق نامه های حقوق بشری که قبلا به آنها پیوسته است را به صورت موثراجرا کند، و از هرگونه تردیدی برای امضاء و یا الحاق به سایر میثاق های بین المللی حقوق بشری به دلایل کلی و غیر دقیق و یا به دلایل ناسازگاری اهداف میثاق نامه ها دست بردارد، ۷) از دولت جمهوری اسلامی ایران می خواهد با همهء مکانیسم های مراجع بین المللی حقوق بشر همکاری کامل داشته باشد و همچنین دولت جمهوری اسلامی ایران را تشویق می کند که به پیدا کردن راه های همکاری با سازمان ملل متحد از جمله با اداره کمیسیونر عالی حقوق بشر، در حوزه اصلاح قضایی و حقوق بشر ادامه دهد. ۸) از اینکه جمهوری اسلامی ایران علیرغم ارائه دعوتنامه دائمی به همه گزارشگران موضوعی حقوق بشر سازمان ملل، هیچیک از درخواست های مراجع ویژه مربوطه را برای بازدید از ایران در ۵ سال گذشته اجابت نکرده و به اکثر مکاتبات بسیار زیاد و مکرری که از سوی همه مراجع ویژه حقوق بشر انجام شده، پاسخ نداده است، عمیقا ابراز نگرانی می کند و قویا از دولت جمهوری اسلامی ایران درخواست می کند که بطور کامل با این مراجع ویژه و گزارشگران موضوعی همکاری کند و بازدید آنها را از این کشور تسهیل کند تا آنها بتوانند تحقیقات معتبر و مستقلی را در مورد همه اظهارات مربوط به نقض حقوق بشر انجام دهند. ۹) قویا دولت جمهوری اسلامی را تشویق می کند تا به طور جدی کلیهء توصیه هایی را که در بررسی دوره ای جهانی به ایران شده است را، با همکاری واقعی و کامل جامعهء مدنی و سایر افراد مربوطه مورد توجه قرار دهد.۱۰) قویا ازگزارشگران موضوعی حقوق بشر سازمان ملل و مکانیسمهای ویژه مربوطه می خواهد تا برای تحقیق وتهیهء گزارش، به وضعیت حقوق بشر در ایران بطور خاص توجه کنند، بویژه از گزارشگر ویژه اعدام های فراقانونی، شتابزده و خود سرانه، گزارشگر ویژه شکنجه و سایر مجازات یا رفتارهای خشن، غیر انسانی یا تحقیر آمیز، گزارشگر ویژه ارتقاء و حفاظت از حق آزادی بیان و اعتقاد، گزارشگر ویژهء حقوق گردهمایی صلح آمیز و انجمنها، گزارشگر ویژه مدافعان حقوق بشر، گزارشگر ویژهء آزادی دین یا اعتقاد، گزارشگر ویژهء استقلال قضات و وکلا، گزارشگر ویژهء خشونت علیه زنان و دلایل و عواقب آن؛ متخصص مستقل در زمینهء مسایل اقلیتها؛ گروه کاری بازداشت های خود سرانه و گروه کاری در مورد ناپدید شدگان اجباری یا غیر داوطلبانه، و گروه کاری تبعیض علیه زنان در قوانین و اجرا، ۱۱) از دبیر کل می خواهد که به شصت و ششمین نشست مجمع عمومی از پیشرفت هایی که در عملی کردن این قطعنامه حاصل می شود، منجمله راه حل ها و توصیه های بهبود پیاده سازی آنها گزارش دهد، و همچنین یک گزارش مقطعی به شورای حقوق بشر در نشست شانزدهم آن شورا (که در مارچ ۲۰۱۱ بر پا خواهد شد) ارایه دهد. ۱۲) تصمیم میگیرد که به بررسی وضعیت حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران در شصت و ششمین نشست خود تحت عنوان “ارتقا و حفاظت حقوق بشر” ادامه دهد.

بیگانه پرستی دشمنی با خویشتن است

نوامبر 21, 2010 بیان دیدگاه

مـردو آنـاهيـد

اسلام-فروشان، سیمای زشت اسلام را در پوشش دروغ زیبا می‌ نگارند، در این راه، فرهنگ و تاریخ ایران را به زشتی نفرین می‌ کنند. تا ایرانیان، مهر به زیبایی را، به سوی دشمن خود، اسلام، برگردانند و بیزاری-ی خود را بر بُندادگان خویشتن فرود آورند. اسلام-فروشان ایران را برای گسترش اسلام، بسان گوسپندان قربانی، سرمی‌ برند تا «الله» از آنها خشنود گردد. این از تاریک اندیشی-ی برخی از ایرانیان است، که آنها با کسانی همیار و هم پیمان شده-اند که آن کسان تنها از اسلام ِ نـَرم، راستین و رحمانی و صلح جو سخن می‌ گویند. در گفتار آنها، کشور ایران و فرهنگ ایرانیان، تنها آرایشگاه و زیوری برای بزک کردن اسلام است. این پادو-های دوره گرد، که در منجلاب شریعت، در زندان خلافت، پروده شده-اند، برای جهانداران ابزار-های بی خرد و ارزانی هستند، که همه-ی وجودشان از کینه-توزی لبریز است و با میهن یا کشور ایران هیچ پیوندی، به جز بهره کشی برای اسلام، ندارند. تا زمانی که یک آخوند عربزاده با گذاشتن عمامه-ی سیاه، خود را جانداری برتر و ایرانیان را انسانی پست می‌ نماید و مردم ایران، از دیدن این ننگ، نمی‌ خروشند، این مردم بار بردگی را بخشی از زندگی می‌ پندارند. مردمی که قهرمانان آنها، میهن فروشان و فرهنگ ستیزان ِ عرب پرست، باشند سزاوار بردگی و خواری خواهند بود. چنین مردمی از بردگی و گدایی ننگ ندارند و شایسته-ی آزادگی نیستند
{………..}
برای بارور کردن فرهنگ ایران، نخست باید جانوران موذی را، روشنفکران اسلام-فروش را، که تخم-های پلید خود را در ریشه-ی این درخت می‌ پرورانند، از بُن نهاد این فرهنک دورساخت تا تنه-ی این درخت بتواند شاخه-های تازه را بپذیرد و آنها را در جان خود بپروراند. جهانداران به یک مشت روشنفکران از خودبیگانه، با ویژگی-ی ایران ستیزی، نیاز دارند که آنها بتوانند از مردم ایران بردگانی خودکار، زنجیر پرست، بسازند تا نیروی کار و سرمایه-ی ایرانیان به بازار پول و کالای جهانداران سرازیر شود. بهترین برده فروشان آخوند-ها هستند، آنها هزار و چهارسد سال در این کار ورزیده شده-اند، آنها با ایجاد ترس، از انسانِ آزاد، عبد «الله» می‌ سازند. آخوند-ها می‌ توانند مسلمانان را، که خودستیزترین بردگان هستند، با زنجیر-های شریعت اسلام ، در زمانی کوتاه، به هر سویی، که برای آنها سود بخش باشد، برانند
{………}
تا زمانی که شریعت اسلام بر مردمی حاکم باشد، آن مردم ، ناخودآگاه، در راهی رانده می‌ شوند که، پیشاپیش، برنامه-های سیاست اَنگل- ستان در آن راستا نگاشته شده-اند. سخن از کرم-های زهرآگین و موذی بود که، برای پایدار ساختن شریعت اسلام، ریشه-ی درخت فرهنگ ایران را به زهر دروغ آلوده می‌ کنند. از آنجا که هر فرهنگی، با ریشه-ی زهرآگین، خشکیده و نازا خواهد شد، این است که، برای پس گرفتن ایران، باید نخست کرم-های پلید و موذی را از بُن نهاد ِ بینش این مردم دور ساخت تا جوانه-های برآمده از خرد آنها، بر پیکر این فرهنگ، روینده و شکوفا بشوند. اسلام-فروشان که، در بازار شعبده بازان، اسلام راستین و دروغین و رحمانی و نَـرم به نمایش می‌ گذارند، همگی شیادانی انسان-ستیز هستند که برای نجات اسلام از فروزش خرد و رویش اندیشه-ی انسان جلوگیری می‌ کنند

دایناسور پیر خرف آخوند آملی برای گوسفندان اسلامیش سخن چرانی میکند

نوامبر 19, 2010 بیان دیدگاه

sarbazemihan1 | November 18, 2010
آخوند جوادي آملي ما اصلا فيزيك و علم و شيمي غير اسلامي نداريم

پیمان ناتو در برابر خطرات ناشی از عملیات تروریستی و تهدیدات هسته‌ای یا شیمیایی از سپر دفاعی مناسب محروم است

نوامبر 18, 2010 بیان دیدگاه
Deutsche Wellle
پس از بیش از بیست سال از سقوط «اردوگاه شرق» ۲۸ عضو پیمان ناتو روزهای آینده (۱۸ و ۱۹ نوامبر) در لیسبون، پایتخت پرتغال گرد می‌آیند تا اصول تازه‌ای برای پیمان تدوین کنند با این هدف که این نهاد در برابر خطرات تازه‌ای مانند حملات سایبری یا تروریستی آماده شود. از سال ۱۹۹۹ که استراتژی کنونی ناتو به تصویب رسید، بیش از ده سال گذشته است. اما در این فاصله وضعیت امنیت جهانی از ریشه دگرگون شده است. روسیه، هدف اصلی ناتو در دوران «جنگ سرد» نه تنها امروزه خطر اصلی نیست، بلکه به همکاری با ناتو دعوت می‌شود و احتمال می‌رود که در تأسیس شبکه موشکی پدافندی اروپای شرقی مشارکت داده شود. کارشناسان عقیده دارند نارسایی عمده پیمان ناتو در این است که این نهاد برای دفاع در برابر حملات نظامی از خارج قلمرو آن، تأسیس و مجهز شده است. اما امروزه چنین تهدیدی وجود ندارد. در عوض، خطراتی مانند حملات سایبری، عملیات تروریستی و تهدیدات هسته‌ای یا شیمیایی جوامع غربی را تهدید می‌کنند و پیمان ناتو در برابر این خطرات از سپر دفاعی مناسب محروم است. به عقیده کارشناسان امور نظامی و امنیتی، امروزه ناتو به کارکنان و افزارهای دیگری نیازمند است. افزارهای نظامی باید مدرن باشند و به پیشرفته‌ترین تکنیک‌های ارتباطی مجهز شوند. لازم است که ارتشی حرفه‌ای با کارایی و سرعت عمل بالا شکل گیرد. آندرس فوگ راسموسن، دبیرکل پیمان ناتو علاوه بر تجدید ساختار ارتش‌های ناتو، تأسیس یک سیستم پدافندی موشکی را ضروری می‌داند، تا در برابر تهدیدات کشورهایی مانند ایران، پایداری کند. راسموسن در آخرین نشست وزرای دفاع و خارجه کشورهای ناتو، نسبت به شکست این پروژه هشدار داد. او تأکید کرد که با وجود برنامه‌های صرفه‌جویی مالی، برپایی این سیستم ضرورت تام دارد زیرا توانایی دفاع اروپا را بالا خواهد برد. اما تنها مشکلات مالی نیست که برپایی سیستم پدافندی را به تأخیر انداخته است، بلکه مخالفت‌هایی هم بر سر راه است. هنوز روشن نیست که روسیه تا چه حد حاضر است با تأسیس این سیستم همراهی کند. گیدو وستروله، وزیر امور خارجه آلمان، در بروکسل تقاضا کرده بود که ایجاد سیستم پدافندی با خلع سلاح اتمی همراه شود؛ اما مقامات نظامی ایالات متحده به این خواست روی خوش نشان ندادند. فرانسه نیز حاضر نیست زرادخانه هسته‌ای خود را منحل کند، و این تنها از نقطه نظر توانایی دفاعی نیست، بلکه تا حدی به خاطر حفظ «پرستیژ» است. بسیاری از رهبران جهان از جمله باراک اوباما، رئیس جمهوری ایالات متحده، از آرزوی رسیدن به جهانی فارغ از سلاح هسته‌ای سخن گفته‌اند، اما به نظر می‌رسد که این هدف در طراحی استراتژی آینده ناتو جایی ندارد

توده های مردم انسان هایی بالغ هستند

نوامبر 18, 2010 بیان دیدگاه
دکتر کورش عرفانی
کم نیستند ایرانیانی که در این سی سال گذشته پا به میدان مبارزه گذاشتند و کم نیستند آنان که در همین زمان از میدان مبارزه بیرون رفتند. هر دو پدیده قابل فهم است اما هر دو یک معنا ندارد. در کنار این دو اما هستند فراوان آنها که هرگز پا به میدان مبارزه نگذاشتند. اما چرا؟ در یک نظام استبدادی نخستین چیزی که پایمال می شود، نه حقوق مدنی و شهروندی است و نه آزادی مطبوعات و تجمعات، بلکه این کرامت انسان است که به هیچ انگاشته می شود. این امر به طور مشخص افرادی را آزار می دهد که نسبت به کرامت خویش حساس اند. آنها هرگز نمی توانند بدون در نظر گرفتن بی حرمتی اعمال شده از جانب حکومت استبدادی، به زندگی عادی خویش ادامه دهند. برای آنها جز مبارزه دلیلی برای ادامه ی زنده بودن نیست، زیرا بدیهی است که وقتی حرمت و جایگاه یک نفر را پایمال می کنند نه جایی و نه معنایی برای زندگی کردن وجود ندارد. آن کس که مورد بی حرمتی قرار می گیرد و می گوید من به خاطر این که زندگی دست و پایم را بسته است کاری نمی کنم نه از حرمت چیزی دریافته و نه از زندگی. پس انسان مبارز، با تشخیص این که جز یک کار چیز دیگری نیست که زنده ماندن را لایق پی گیری سازد، به مبارزه روی می آورد و آن را هرگز تعطیل نمی کند. در اینجا بگوییم که مبارزه در تضاد با زندگی نیست، زندگی نیز در تضاد با مبارزه نیست، این نبود مبارزه است که معادله ی انسانی میان این دو را برهم می زند و نه نبود زندگی. در نبود مبارزه است که زندگی به تمامی رنگ می بازد و به تولید و مثل و تغذیه و امور دیگر جسمانی محدود می شود. فراموش نکنیم، درباره ی انسان در جامعه ی استبدادی سخن می گوییم، آن جا که امثال احمدی نژاد و خمینی و لاجوردی و خامنه ای و عسگراولادی تازه مسلمان ها و رادان ها و مرتضوی ها بر جان و هستی مردم حاکمند. قبول زندگی عادی در کشوری که این ها بر آن حاکم باشند قبول زنده بودن و نام آن را برای دلخوشی و نه از سر جهل زندگی گذاشتن است. نگارنده با به سرانجام رساندن پژوهشی که آن را اخیرا در قالب کتاب «روانشناسی اجتماعی استبداد زدگی» منتشر کرد به این نتیجه رسیده است که جهل مطلق نداریم. هیچ برده ای نیست که زیر زجر جسمی و روحی باشد و به طور مطلق نداند که آن چه بر او می رود عادی و انسانی نیست.

همیشه درجه ای از آگاهی که برخاسته از توانایی ذهنی موجود پیچیده ای به اسم انسان است در هر فردی وجود دارد. تفاوت اقلیتی که مبارزه می کند و بها می پردازد و اکثریتی که مبارزه نمی کند و بها نمی پردازد، در طول تاریخ، این بوده و هست که آن آگاهی کوچک برخاسته از بشر بودن خود را وقعی بنهیم، به آن توجهی کنیم، برایش اهمیتی قائل شویم یا خیر. بنابراین تصور این که حتی یک ایرانی بالغ، که از درجه هوشی معمولی برخوردار باشد و نداند که رژیمی که بر ایران حاکم است با رفتار و عملکرد خود، حرمت انسانی او را پایمال کرده است وجود ندارد. به عبارت دیگر، جهل مطلق معنا ندارد، باور به جهل مطلق نفی انسانیت است. انسان نمی تواند در قبال انسانیت خویش جاهل تمام عیار باشد. همه چیز بحث انتخاب است و انتخاب یعنی اعمال اراده و اراده از آگاهی برمی خیزد، چه کم چه زیاد. به این ترتیب می بینیم که آن اکثریتی که در کنار پاسدار تجاوزگر به ناموس خویش زندگی می کند می داند که چه می کند، آن اکثریتی که گرانی روزانه ی قیمت ها را تحمل می کند می داند که چه می کند، آن اکثریتی که می بیند حاکمیت چگونه او را زیر خط فقر می کشد می داند چه می کند و آن اکثریتی که می بیند حکومت دارد کشورش را به سوی جنگ و نابودی و تخریب می برد می داند که چه می کند. و شما خود براین لیست هزاران مورد دیگر را بیافزایید. در این صورت این پرسش مطرح می شود، اگر این اکثریت این ها را می داند پس چرا هیچ نمی کند. در پاسخ این به پرسش دو نوع برخورد مطرح می شود: یکی برخورد مکانیکی که می گوید مردم نمی دانند و باید آنها را آگاه کرد. من این برخورد را مکانیکی می دانم و معتقدم از دیدگاهی بر می خیزد که انسان ها را نه به عنوان مجموعه ای از انسان ها، بلکه به عنوان توده هایی می داند که «عنصر آگاه و پیشتار» باید برود و بیدارش کند. برخورد دومی نیز هست که «توده ها» را متشکل از انسان ها می داند و جهل مطلق را در انسان ناممکن فرض می کند و در سکوت و ستم پذیری درجه ای از انتخاب آگاهانه را می بیند. این دیدگاه دوم به جای دیدن فرد به سان یک «عنصر» که باید به آن آگاهی تزریق کرد او را همان موجود پیچیده ای می بیند که در هر حالتی قادر است تشخیص دهد که آیا برخلاف ارزش های برخاسته از ذات انسانی خود عمل می کند یا در هماهنگی با آنها. واقعیت این است که دهه هاست فعالان سیاسی و تشکل های سیاسی ما با دید مکانیکی اول به سراغ مردم جامعه ی تحت استبداد ایران رفته اند و همیشه با نگاهی ترحم انگیز و پدرخوانده وار خود را آگاه تر و داناتر از توده های وسیعی دیده اند که در چشم آنها ناآگاه (یعنی همان جاهل) هستند و باید به نجات آنها شتافت و آگاهشان کرد. پس از دهه ها و دهه ها پردازش مکانیکی واقعیت های چند بعدی و پیچیده ی انسانی، بد نیست که نگرشی دیگر را بیازماییم. توده های تسلیم طلب را نه قربانی بدانیم و نه جمعی که ترحم ایدئولوژیک یا قهرمان گرایی سیاسی ما نیازمند است. بلکه انسان هایی بدانیم عاقل و بالغ که می دانند چه می کنند و باید در مقابل مسئولیت خویش قرار گیرند. مسئولیتی که از دل یک واقعیت ساده بیرون می آید: شما نمی توانید انسان اجتماعی باشد و ندانید که انسانیت شما در حال پایمال شدن است. تنها حلقه ای که جای کار دارد طرح این مسئولیت است، نه برای این که آن را بداند، زیرا می داند، بلکه برای فعال ساختن آن، قرار دادن هر کس در مقابل آینه ی درک خویش و در برابر دادگاه آگاهی خود و حساب پس دادن به قاضی درون خویش که نیست مگر ذات انسانی هر فرد. به عبارت دیگر، بیایید گفتمان توخالی مردم را بر مبنای برانگیختن احساسات و شور ملی و غیره کنار بگذاریم و به جای آن به هر فردی که با ستم سالاری جمهوری اسلامی کنار آمده یادآور شویم که می داند – و همه می دانند – که او آگاهانه و انتخابی ظلم و ستم را پذیرفته است. عصر، عصر بالغ پنداشتن انسان ها و بازگرداندن آنها به مسئولیت خودجوش برخاسته از این بلوغ است. دوره گفتمان ها و سازمان های پدرخوانده که برای مردم مصلح و بزرگتر و رهبر فرزانه می تراشیدند به پایان رسیده است. دوره ی باور دوباره به انسان است، در تمامیت خود، در وجه مسئولیت پذیر خود. دوره ی بازگشت انسان به آگاهی خویش است. شک نکنیم اگر به جای صرف وقت و انرژی برای ارائه ی گفتمانی که در خود صغارت توده ها و عدم بلوغ آنها به عنوان پیش فرض آمده است، به گفتمانی بپردازیم که احترام واقعی به درک و عقل و انتخاب هر انسان را مد نظر قرار می دهد می توانیم موجی را در جامعه ی ایران پدید آوریم که ایرانی را از شر داروهای ایدئولوژیک بی حس کننده ی درک و شعورش رها می کند، او را که به شکلی بیدار اما چشم بسته است، چشم باز و بیدار می سازد و وی را در مقابل نتایج مشخص و عینی برخاسته از انتخاب هایش می گذرد: ذلت و خواری و سقوط و نابودی در صورت تسلیم و پشت کردن به آگاهی خود و سربلندی و عزت و رفاه و پیشرفت در صورت مبارزه کردن یعنی همان پاسخ دادن به آگاهی درون خویش
Source: Khodrahagaran

دفاع هوایی نه برای مردم بلکه برای مراکز ترور رژیم

نوامبر 17, 2010 بیان دیدگاه

20071305 – November 17, 2010
با پیش بینی شکست مذاکرات اتمی هنوز آغاز نشد آغاز مانور بزرگ دفاع از قرارگاه های اتمی مانور دفع حمله به قرارگاه های اتمی ایران با موشک کروز، از امروز بمدت 5 روز در اطراف تاسیسات اتمی تهران، قم، اصفهان، بوشهر و نقطه ای در غرب کشور که نام آن اعلام نشده آغاز شد. با توجه به این که احمدی نژاد و مشاور مطبوعاتی او «جوانفکر» اعلام کرده اند در مذاکرات جدید با گروه 1+5 حاضر به مذاکره بر سر مسائل اتمی ایران نیستند و تنها حاضرند در باره رهبری جهان گفتگو کنند، این مانور جدید با پیش بینی شکست چند باره مذاکرات اتمی و آماده شدن برای حمله به تاسیسات اتمی ایران صورت می گیرد

زنان آزاديخواه ايران از طاهره قره العين تا پروين اعتصامي

نوامبر 17, 2010 بیان دیدگاه
 نيلوفر بيضايی
يافتن رد پای زنان در كشوری كه تاريخ نگاری از ديد و نگاهی كاملا مردانه صورت گرفته است، كاريست بس دشوار. فرهنگ ما همچنان و كماكان فرهنگ شفاهی است و آنچه مكتوب است ، بندرت از دخالت علايق شخصی، فكری و گروهی اين يا آن گروه بر حذر مانده است. پيشداوری ، تعصب و اصراربر اثبات درستی درك ايدئولوژيك و طرح سياسی خود از طريق تحريف تاريخ ، نگفتن همه ی واقعيتها، حذف كردن اين يا آن بخش ، محكوم كردن يا پذيرفتن تام، حكم صادر كردن در مورد وقايع تاريخی ، بدون در نظر گرفتن اوضاع سياسی و اجتماعی خاص هر دوره و مسلما نتيجه گيريهايی كه بجای روشن كردن ابهامات بر آنها افزوده است، باعث شده كه در بسياری از زمينه ها با كلاف سردرگمی روبرو شويم كه باز كردن آن كاريست گاه ناممكن. هر گروه بر اساس درك ايدئولوژيك امروز خود، قضاوت تاريخی می كند و روايتی از تاريخ بدست می دهد كه با روايت گروه ديگر صد و هشتاد درجه فرق دارد………….زنان امروز ما بعنوان آن نيروی پيشرو در حركت ايران بسوی مدرنيته، امروز بيش از هر زمان بدنبال جستجوی آن بخشهای گمشده و حذف شده ی هويت اجتماعی و سياسی خويشند. آنها می دانند كه حركت امروزشان از زمان تولد آنها بوجود نيامده ، بلكه تداوم حركتها و تلاشهای زنانی است كه در ايجاد اين روند نقش مهمی ايفا كرده اند. اين زنان كه بودند، چگونه می انديشيدند و در آن دوران كه زن ايرانی در محبس خانه بود و در خيابان با چادر و روبنده و در ركاب مرد قدم می گذاشت ، چه می كردند . ماركسيستها اين زنان “بورژوا“ را از آنجا كه منافع “طبقه ی كارگر “ را دنبال نمی كردند، بی اهميت قلمداد كردند، مذهبيها به اقتضای نوع نگاهشان ، الگوی “فاطمه“ را برگزيدند و اين زنان را “بی بندو بار“. “درباری“ و فاسد خواندند و تاريخ نگارانی كه به هيچيك از اين دو جرگه وابسته نبودند، اصلا آنها را نديدند و “مردان بزرگ تاريخ“ را ارج نهادند. ……….. اهميت حضور زنی چون قره العين، آنهم دراوايل قرن نوزده و در زمانی كه هنوز نه از انقلاب مشروطه خبری بوده و نه آزاديخواهان و ترقی طلبان بيشماری در ايران داشته ايم ، بر ما معلوم می شود……….. آنها از اين پيش فرض حركت كرده اند كه تا پيش از دوران مشروطيت ، زنان ايرانی در جهل مطلق بسر می برده اند. آيا نقش زنان ايران در روند تاريخ اينچنين كم اهميت بوده است؟ من در سال ١٩٩٦ بدنبال پاسخ پرسشهايی از اين دست ، بدنبال منابعی گشتم كه از طريق آن بتوان اطلاعاتی در اينمورد بدست آورد. بررسی شخصيت طاهره قره العين از چند جهت حائز اهميت است. اول آنكه او در دورانی كه زنان در پستوی خانه يا در پشت پرده های حرمسرا محبوس بودند ، دورانی كه زن ايرانی با درد و رنج و كابوس “هوو“ پيچيده در چادر و روبنده ، بدور از هر گونه امكان حضور در اجتماع در آتش خرافات و حسد و جادو جنبل می سوخت، بعنوان يكی از اولين سرآمدان رفرم دينی و اولين مبشر آزادی زن ، با شجاعتی كم نظير پا به ميدان مبارزه گذاشت. دوم اينكه وی حتی زندگی خصوصی رسوم و سنتهای تربيتی زنان را به چالش كشيده بود و نه فرزندی مطيع بود و نه همسری فرمانبردار، بلكه با اعتماد به نفسی عجيب در راهی كه درست می پنداشت قدم گذاشت . سوم ، دانش و توانايی كم نظير او در سخن وری و مباحثه و منطق گرايی است. چهارم ، اهميت حضور اوست بعنوان يك شاعر توانا و آگاه.  طاهره نه تنها به تعدد زوجات بشدت اعتراض داشت، بلكه با حجاب نيز مخالف بود و در ميدانهای شهر به نطق و ابراز عقيده می پرداخت . شهامت او خانواده اش را نيز به وحشت انداخته بود ، بطوريكه از او می خواستند تا ملايمتر رفتار كند، اما طاهره راه خود رفت و تا پايان نيز بدان وفادار

تخريب و تاراج: سياست‌های جمهوری اسلامی در حوزه‌ ميراث فرهنگی

نوامبر 16, 2010 بیان دیدگاه

Radiofarda – مجید محمدی – November 16, 2010

ميراث فرهنگی ايران از منظر نظام جمهوری اسلامی به دو مقوله تقسيم می شوند: بخشی که با تاريخ اسلام و شيعه در آميخته و قابل بهره برداری برای رژيم موجود است و بخشی ديگر (به ويژه پيش از اسلام) که ربطی به اين تاريخ ندارد. در مقوله اول، سرمايه گذاری جهت تعمير و نگهداری و ترويج و تبليغ صورت می گيرد اما مقوله دوم مورد بی توجهی قرار گرفته و در مواردی تخريب می شود. (مثل بنای فيليه متعلق به عصر قاجار در خرمشهر که به رغم ۴۰۰ ميليون تومان هزينه برای بازسازی آن توسط سپاه پاسداران تخريب شد.) ميراث تاريخ صد ساله اخير، از اين جهت بيشتر مورد تخريب قرار گرفته که مردم تصور روشن تری از آن در ذهن دارند و حکومت برای جلوگيری از رجوع افراد به آن به عنوان بديلی برای جمهوری اسلامی، همت بيشتری صرف تخريب آن کرده است. (مثل تخريب مقبره‌ی رضا شاه در شاه عبدالعظيم.) سياست‌های جمهوری اسلامی نسبت به بخش غير اسلامی تاريخ و ميراث فرهنگی و هنری ايران (از نگاه اسلامگرايان) را می توان در سه عنوان خلاصه کرد: تخريب، بی توجهی، و بستن چشم. تخريب در مورد آن دسته از ميراث فرهنگی است که حکومت در برابر آنها احساس خطر می کند، مثل قبر شاملو يا قبر ندا آقا سلطان يا مجسمه‌های زنان. بی توجهی نسبت به آثاری اِعمال می شود که به طور بالقوه ممکن است در آينده هويت مورد تبليغ حکومت را به چالش کشد. آثار باستانی پيش از اسلام چنين وضعيتی دارند و حکومت با سرمايه گذاری نکردن برای بازسازی و نگه داری آنها، به فروپاشی شان کمک می کند. و بالاخره سياست سوم چشم بر هم گذاشتن است در برابر فعاليت‌هايی که به تاراج آثار فرهنگی منجر می شود، مثل حفاری‌های غير قانونی و خروج آثار باستانی از کشور
Read more >>

توانایی نظامی حمله به ایران را داریم. این رهبری ماست که موجب شکست مردم امریکا شده

نوامبر 14, 2010 بیان دیدگاه
Pars Deaily News – جیمز لایونز – ترجمه از فائقه اشکوری – November 14, 2010
متن اصلی این مقاله بزبان انگلیسی که توسط جیمز لایونز نوشته شده تحت عنوان «برخورد با مسئله ایران» قبلآ در این وبلاگ پست شده بود.   
واشینگتن تایمز :انگار از زمان رییس جمهور کارتر، تمام روسای جمهوری ایالات متحده تصمیم گرفته اند که چشمان خود را ببندند و وانمود کنند که پشت این ترورهای پی در پی و کشتن هزارن سرباز امریکایی در میدان های جنگ و صدها شهروند امریکایی، گویی دست دین سالاریِ (حکام) ایران در کار نیست. پیش از این هرگز ننگی اینچنین شرافت ما را لکه دار نکرده بود. ایالات متحده تکذیب می کند که جمهوری اسلامی با امریکا سی سال در جنگ بوده است واشینگتن تایمز :۳۰ سال است که وقتی سخن از اقدامات ایران در جنگ با امریکا به میان می آید، واکنش ما شبیه اعضای «کشتی ابلهان» است: ایران منشا سازماندهی تروریسم بوده است و ما با ایران چون مهرابه ای مقدس و پناهگاهی امن رفتار کرده ایم. ایران با پرداخت هزینه اقدامات تروریستی در برابر ایالات متحده و پشتیبانی، آموزش و همچنین تجهیز دشمنان امریکا، آنان را سرپرستی و رهبری می کرده است. نمایندگان ایران و نیروهای سپاه قدس همیشه جبهه روبروی ایالات متحده را در مکان های درگیری افغانستان و عراق، پشتیبانی کرده اند. انگار از زمان رییس جمهور کارتر، تمام روسای جمهوری ایالات متحده تصمیم گرفته اند که چشمان خود را ببندند و وانمود کنند که پشت این ترورهای پی در پی و کشتن هزارن سرباز امریکایی در میدان های جنگ و صدها شهروند امریکایی، گویی دست دین سالاریِ (حکام) ایران در کار نیست. پیش از این هرگز ننگی اینچنین شرافت ما را لکه دار نکرده بود. ننگ از نوامبر ۱۹۷۹ (آبان ۱۳۵۸) آغاز شد، با اشغال سفارت امریکا در ایران و ۴۴۴ روز گروگان گیری کارکنان سفارت. پادگان نیروی دریایی بیروت در ماه اکتبر سال ۱۹۸۳، ۲۴۱ تن از بهترین پرسنل نظامی خود را از دست داد. اکنون اثبات شده است که دستور این حملات از سوی وزارت امور خارجه ایران به سفیر ایران در دمشق ابلاغ شده بود. با این که جای گروهک تروریستیِ ایرانی الاصلِ مسئول حادثه به نام «اَمَل» (پیش از تاسیس حزب الله) را می دانستیم در کمال ناباوری در پادگان پیشین ارتش لبنان در بالای شهر بَعَلبِک درنگ کردیم. این پادگان در ۱۶ سپتامبر ۱۹۸۳ (۲۵ شهریور ۱۳۶۲) با کمک سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران به تصرف در آمد. برای ثبت در گزارش ها، هواپیماها را مسلح کردیم و آماده حمله شدیم ولی مقامات راضی به استفاده از این تجهیزات نشدند. اسامه بن لادن اغلب به واکنش نارسای ما در شکست هایمان اشاره می کند و نتیجه می گیرد که امریکایی ها فرار را بر قرار ت
رجیج می دهند. از آن زمان تاکنون، ایران به ساماندهی مبارزه در برابر ایالات متحده ادامه داده است؛ جنگ نفتکش ها در خلیج فارس، در اواخر دهه ۸۰ (در زمان جنگ ایران و عراق) و بمب گذاری برج خبار در عربستان سعودی که به کشتار ۱۹ سرباز امریکایی انجامید نیز در شمار این موارد اند. و بیش از این، پشتیبانی ایران از شورش های عراق و طالبان در افغانستان همچنان با همان شدت ادامه دارد. تازه ترین پرداخت نقدی ایران مبلغ ۱ میلیون یورو بود که در یک کیسه پلاستیکی به دولت فاسد آقای کرزای در افغانستان تحویل داده شد: برای «خرید» نفوذ در کابل. در همین حال ایران از طالبان پشتیبانی می کند تا دولت افغانستان را سرنگون کند. این همان فرمولی است که ایران آن را در عراق نیز با موفقیت پیاده کرده است. جالب این است که ما از همان ابتدا از پرداخت این رشوه ها خبر داشتیم. وزارت امور خارجه ایالات متحده در مورد لزوم به گونه ای رقت انگیز تنها پاسخ می دهد که امیدوار بود ایران می توانست تاثیر سازنده ای در آینده افغانستان داشته باشد. هنگامی که بهترین افراد ارتش خود را بدون معرفی مسئله اصلیِ جنگ- یعنی ایران، بدون آگاهی از مشکل اصلی به دو میدان نبرد می فرستیم یعنی ترک وظیفه کرده ایم، یعنی آنان را تقریباً به کشتن داده ایم. چرا بیش از سه دهه است که موضوع ایران «منطقه ممنوعه» انگاشته می شود؟ بدبختانه، اگر به ایران حمله می کردیم (که نکردیم) عامل ترس درباره این که ایران در عراق و افغانستان چه می تواند بکند تاکنون نابود شده بود. همچنین ترسی وجود نداشت که حماس و حزب الله چه شرارتی در برابر دولت اسراییل خواهند کرد و تمام نگرانی ها درباره دخالت ایران در جریان و عبور نفت از تنگه هرمز از میان رفته بود. آیا از واکنش هم پیمانِ ایران، چین، هراسیده ایم که منبع کلیدی برای دستیابی قاعده مند تهران به موشک و حتی فن آوری هسته ای بوده است؟ به یاد بیاوریم که با دشمنانی سرسخت تر از ایران جنگیده ایم. شکی نیست که توانایی نظامی شروع و ادامه حمله به ایران را داریم. این رهبری ماست که موجب شکست مردم امریکا شده است. آخرین خبری که از حکومت غیر مشروع خامنه ای- احمدی نژاد دارم این است که از درون ترَک برداشته است. با این همه، نمی توانیم نادیده بگیریم که در مسابقه هستیم و این رژیم فاسد پیش از سرنگونی می تواند به جنگ افزار هسته ای یا بمب اتم دست یابد. مخالفان حکومت ایران آماده عمل اند، اما به پشتیبانی خارجی هم نیاز دارند. این ماجرا می تواند به گونه های مختلفی اتفاق افتد که ما با موفقیت در گذشته استفاده کرده ایم. پشتیبانی مالی یکی از ارکان کلیدی تشکیل دولت سایه و جایگزینی آن با دولت کنونی است. برای تغذیه جنبش مقاومت، حادثه ای سونامی گونه باید اتفاق افتد. چنین ماجرایی باید طی یک برنامه حمله راهبردی (اس اس پی- استراتژیک استرایک پلن) برای به نتیجه رساندن کار در کمترین زمان به اجرا در آید. مرحله یکم از این برنامه باید با تمرکز حمله به تاسیسات زیرساختاری هسته ای و مراکز کلیدی از این دست انجام شود. شبکه انرژی حمایتگر این مراکز نیز در شمار نقاط کلیدی است. عنصر کلیدی برنامه حمله باید بتواند طرح های جاری رهبری ایران را خنثی و بی اثر کند. شکی نیست که چنین اقدامی فراتر از خاورمیانه طنین خواهد داشت. تعهدی که به آزادی و مردم سالاری داریم نمود پیدا می کند. دیگر پناهگاهی (برای تروریسم) وجود نخواهد داشت و افتخار به سوی ما بر می گردد. این را مدیون هزاران تنی هستیم که واپسین هزینه را پرداخت کرده اند. از: جیمز اِی لیونز / در: واشینگتن تایمز دریاسالار بازنشسته، جیمز.اِی لیونز فرمانده کل ناوگان اقیانوس آرام امریکا و نماینده ارشد نظامی ایالات متحده در سازمان ملل متحد است. جیمز اِی لیونز / مترجم:فائقه اشکوری (از انگلیسی) / واشینگتن تایمز / 12/11/20

درآمد نفتی ایران در مرز 60 میلیارد دلا‌ر

نوامبر 14, 2010 بیان دیدگاه

Jahan Sanat NewsPaper – Noemer 14, 2010
اداره اطلا‌عات انرژی آمریکا اعلا‌م کرد که درآمد نفتی ایران در اکتبر سال‌جاری میلا‌دی 40 درصد افزایش یافت و ایران در 10 ماهه نخست این سال 59 میلیارد دلا‌ر درآمد کسب کرد. به گزارش فارس، اداره اطلا‌عات انرژی آمریکا در جدیدترین گزارش خود اعلا‌م کرد درآمدهای نفتی 12 عضو اوپک در 10 ماهه نخست سال 2010 به 613 میلیارد دلا‌ر رسید. این در حالی است که اوپک در 12 ماهه سال گذشته 571 میلیارد دلا‌ر درآمد نفتی کسب کرده بود.این گزارش پیش‌بینی می‌کند کل درآمد اوپک در سال 2010 به 748 میلیارد دلا‌ر برسد که این رقم نسبت به سال قبل 177 میلیارد دلا‌ر افزایش خواهد داشت. ‌  براساس این گزارش، ایران از نظر حجم درآمدهای نفتی دومین عضو اوپک طی 10 ماهه نخست 2010 بوده است. این کشور 59 میلیارد دلا‌ر از محل فروش نفت خام طی این مدت درآمد کسب کرد که این رقم نسبت به 12 ماهه سال گذشته شش میلیارد دلا‌ر بیشتر است. ایران در سال 2009، 53 میلیارد دلا‌ر از محل فروش نفت درآمد کسب کرده بود.درآمد نفتی ایران در ماه اکتبر- مهر نیز هفت میلیارد دلا‌ر اعلا‌م شده است که این رقم نسبت به درآمد پنج میلیارد دلا‌ری ماه قبل دو میلیارد دلا‌ر یعنی 40 درصد افزایش داشته است. اگرچه دولت آمریکا نتوانسته است در راستای سیاست‌های ضدایرانی خود فروش نفت ایران به متحدان خود را تحریم کند اما امیدوار بود با وضع محدودیت‌هایی در زمینه مبادلا‌ت مالی با ایران در روند فروش نفت خام ایران به بازارهای جهانی اخلا‌ل ایجاد کند که رشد گسترده درآمدهای نفتی ایران نشان‌دهنده شکست تلا‌ش‌های آمریکا در این زمینه است
Source: JahaneSanat

What is wrong with this picture?
مگر نه اینکه تحریم های سازمان ملل و دول غرب بخصوص از نوع انرژی آنها قرار بر پایین آوردن درآمد های نفتی جمهوری اسلامی است پس چگونه است که موجب بالا رفتن آن شده است؟
سه دهه قبل آنوقتی که سیاست دول جهانخوار ایجاب میکرد بی درنگ در کشورمان دخالت کردند و مملکتمان را از هم پاشیدند و این حکومت آخوندی دست نشانده خودشان را بما تحمیل کردند . در تمام این مدت سه دهه هم قدم به قدم این ملایان را هدایت کردند و برنامه کارشان را چه در امور داخلی و چه مربوط به امور خارجی کشور برایشان نوشتند تا حکومتشان را پایدار نگهدارند. در سال گذشته هم که نهضت آزادی خواه جوانان ایرانی در کشور بپا خواست در حالیکه متخصصین اداره اطلاعات انگلیس و امریکا تمام عقلشان را روی هم میریختند و سرکوب و کشتار جوانان ما را برنامه ریزی کرده و در اختیار رژیم ملایان قرار میدادند سیاستمداران دست نشانده کارتل های نفتی شان با کمکهای لجستیکی وسائل سرکوب جوانان ما را فراهم وبرای رژیم جنایتکار آخوندی میفرستادند.

اکنون مدت سی سال است که دول جهانخوار ایرانیان را به بازی گرفته اند و در حالیکه در ظاهر با فریب دادن مردم دنیا چنان وانمود میکنند که رژیم آخوندی را محکوم میکنند در پشت پرده حمایت کامل را از آنها بعمل میاورند. دها بار به حکومت آخوندی ایران التیماتوم های بی ارزش داده اند و مجددآ آنها را تجدید کرده اند این روند در تمام دوران شش رؤسای جمهور اخیر امریکا ادامه داشته است. تحریم های اقتصادی هم ترفندهای سرگرم کنننده ای بیش نیستند که توانسته اند در این سه دهه با استفاده از آنها بقول معروف سرملت ایران را شیره بمالند. از یک طرف ظاهرا خرید نفت از ایران را ممنوع اعلام میکنند ولی از طرف دیگر میبینیم که بسیاری از شرکت های نفتی دنیا هنوز در ایران حضور داشته و بکار خود ادامه میدهند و آب از آب هم تکان نمیخورد. مماشات و بند و بست های پشت پرده دول غرب با رژیم جمهوری اسلامی تا آنجا پیش میرود که ریاست سازمان اپک در سال ۲۰۱۱ را به رژیم ملایان واگذار کرده اند, تو خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل.


حقیقت امر اینستکه دول جهانخوارازوجود رژیم آخوندی بنفع خود استفاده میکنند. کشور های اروپایی بلحاظ غارت کردن منابع طبیعی کشورمان همواره ترجیح داده اند که سیاست های مماشات را با رژیم داشته باشد. ولی امریکا بالاترین سود را از رژیم اسلامی ایران داشته است، اول اینکه از سلاح تشیع رژیم اسلامی در تشکیل یک رژیم شیعه درعراق استفاده کرده است، دوم اینکه از رژیم اسلامی برای ایجاد یک توازن سیاسی در برابر اسرایئل استفاده میبرد و بدین ترتیب موفق شده است که از امیال جاهطلبی اسرایئل در منطقه تا حد زیادی بکاهد، باید این نکته را در نظر داشت که سیاست امریکا در برابر اسرایئل بخاطر از دست دادن محبوبیتش در جوامع عربی (اسلامی) تا حد زیادی چرخش داشته و بسان قدیم نمانده است. سوم اینکه با استفاده از حربه جمهوری اسلامی بعنوان یک مترسک سیاسی که میتواند موجب یک تهدید امنیتی برای منطقه باشد توانسته است که کشورهای همجوار عربی را تشویق به خرید سلاح های دفاعی در سفارشات بزرگ از کشورش بنماید.


با در نظر گرفتن این نکات مسلم میگردد که انگیزه ای قوی برای دول غرب وجود نخواهد داشت که بخاطر آن بخواهند از شر این رژیم مذهبی راحت شوند بر عکس وجود این رژیم تا کنون بسیار هم برایشان منفعت آور بوده است. اگرهم جنگی صورت بگیرد مساله از بین بردن رژیم در کار نخواهد بود بلکه توسط بمباران های هوایی منقطع طولانی مدت که ممکن است سالها بطول بیانجامد ایجاد یک جنگ فرسایشی خواهند کرد که ضمن از بین بردن و یا نا توان کردن مراکز هسته ای مردم را دچار نوعی خستگی جسمی و روحی کرده تا آنجا که عاقبت حاضر به انتخاب بین بد و بدتر شوند. این بدان معنای است که مردم ایران پس از طی سالیان دراز حاضر بداشتن آنچه خواند شد که اکنون در اختیار دارند و این فقط بخاطر ایجاد شرایط بسیار سخت ناشی از وقوع جنگ تحمیلی که از طرف دول جهانخوار و مزدورشان رژیم اسلامی ایران بر مردم ما مستولی میگردد خواهد بود. تنها آلترناتیو مردم ایران این خواهد بود که با یکدیگر علیه جمهوری اسلامی متحد شده و قبل از شروع اولین بمباران هوایی خودشان رژیم اشغالگر را از عرصه حکومت ساقط نمایند، با اینکار دست امپریالیسم را نیز از مملکتمان کوتاه میکنند.

Mansur Rastani, PhD

نخستین مد لباس اسلامی در تاتارستان

نوامبر 12, 2010 بیان دیدگاه

http://www.radiofarda.com/flash/MediaPlayer.swf?cache=
نخستین مد لباس اسلامی در قازان، پایتخت جمهوری تاتارستان در حالی آغاز به کار کرده است که طراحان لباس جوانی از جمهوری تاتارستان، ایران، روسیه، اندونزی، ترکیه و عربستان سعودی در این رویداد شرکت کرده‌اند

دول جهانخوار در گسترش اسلام در جهان از شیوه های مختلف استفاده میکند. بزک کردن اسلام چون مالیدن روژ به لبان خوک است

پنج دختر اوکراینی با برهنه شدن در مراسم فرهنگی سفارت ایران به حکم سنگسار اعتراض کردند

نوامبر 11, 2010 بیان دیدگاه


sarbazemihan1 | November 11, 2010

لبنانیها با پول نفت ما زندگی میکنند – Lebanese People Live on Iranian’s Oil Income

نوامبر 11, 2010 بیان دیدگاه

DefendIranDemoc | November 10, 2010
سوای کمکهای نقدی جمهوری اسلامی به کشورهاو سازمانهای حامی خود، دولتمندان ایران اقدام به فرستادن وسایل نظامی و لجستیکی وبهداشتی و ساخت بیمارستانها در لبنان مینمایند. قابل توجه هموطنان عزیزم تمامی موارد ذکر شده از جیب من و شما و از سرمایه ملی ایران خرج میشود
Mullahs have facilitated the plunder of our country’s natural wealth by the Foreign Powers. Mullahs & their families have plundered the Iranians’ Oil income. Mullahs have donated the Iranian wealth to terrorist organizations and countries across the globe. Mullahs have destroyed the Persian cultural & historical monuments accross the nation. Mullahs have rewritten the Iran’s ancient history . Mullahs have provided false and insufficient information about ancient Persian to Iranian childrenUnder Mullahs regime Iran’s share in Caspian Sea has reduced from 50% to 11%Mullahs have committed genocide & mass murder of 100 thousands of young Iranians . Mullahs have direct elements involved in terrorist act in the region and across the globe . Under Mullahs regime the rate of young force Unemployment in Iran soars as high as 30%. And the list goes on and on …………